گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره 45
شماره 55 - مرداد 1384








ما نمودیم جمله کار خویش را ...!
از اولین روزهاي نشر موعود، مشی ما در برخورد با مدیریت کلان و خرد کشور و همه آنچه که در پهنۀ مناسبات سیاسی و
اجتماعی میگذشت مبنی بر دو اصل روشن بود: پرهیز از بزرگ کردن تضادهاي داخلی و دیگر اتخاذ سیاست مشورتی، ارشادي،
تذکر و نقد در وقت مشاهده مسایل مختلف. چه، از سویی انقلاب و نظام اسلامی را چنان در تیررس تهدید و تصمیم خصمانه غرب
استکباري و بویژه یهودیت صهیونیستی میشناسیم که شایسته بود نه تنها حتی براي یک لحظه غفلت از مواضع خصمانه و جدي
غرب اتفاق نیفتد بلکه در مقابل، به طور لحظهاي آخرین مواضع و اطلاعات حاصله، مورد مطالعه و نظر مردان امضاء و تصمیم قرار
گیرد. مباد که غفلت و بیخبري موجب بروز ضربهاي ناخواسته به کلیت نظام اسلامی شود. امّا در مقابل، هیچ یک از اعضاء گروه
گردانندگان و مدیران و تصمیمات آنان را کامل و عاري از عیب و اشکال و مستغنی از نقد نمیشناختیم تا از تذکر، ارشاد و
راهنمایی صمیمانه دریغ بورزیم و در شرایط مختلف براي گذار از نقاط عطفهاي مهم در حد توان و تشخیص ارائه طریق ننمائیم. و
این همه بیچشمداشت به خوش آمد، تکریم، قدردانی، اعطاء جایزه و حتی توجه به آن نکات ارائه شده و امثالهم بوده و هست. چه
اساساً خود را به دلیل توجه و تذکر دربارة ساحت مقدس حضرت ولی عصر،(ع) مستغنی از این معنی میشناسیم. چنانکه در
بسیاري مواقع مایحتاج خود و از جمله کاغذ موردنیاز مجله را هم خارج از نظام سهمیهبندي و اعطائی سازمانهاي موظف تدارك
دیده و نسخههاي فراوانی را هم در تمامی دورههاي نشر خدمت عموم مسئولان و مدیران اهداء کردهایم تا مبادا از اداء تکلیف خود
در برابر حضرت حجت، علیه السلام غفلت ورزیده باشیم و در این باره نیز در انتظار اعلام وصول حتی یک نسخه از مجله هم
نبودیم. چنانکه، حسب رفعت مقام و مناعت جایگاه و میز هیچ یک از دریافتکنندگان نشریات اهدایی خود را موظف به اعلام
وصول نیز نشناختند. بیگمان، در دورة جدید و ریاست جناب آقاي احمدينژاد نیز همین خطمشی را دنبال خواهیم نمود. امید که
مقبول طبع لطیف حضرت صاحب الامر(ع) واقع شود. ضمناً این گفتگو را هم به هیچ روي خارج از موضوع اصلی مجله
نمیشناسیم، چنانکه قبلًا ذکر آن رفته، در فرهنگ مهدوي، هوشیار زیستن، بیوضع نبودن، امر به معروف و نهی از منکر و عمل تا
سرحد امکان و مقدورات در زمرة اصول ثابت ولایتغیرند. در سرمقالۀ شمارة قبل از مثلث شوم سوداگري، سکولاریزیم و تساهل و
میشود، « ولایی، مهدوي و معنوي » تسامح به عنوان سه معبر که منجر به دور شدن مناسبات و معاملات عمومی مردم از دریافتهاي
همه معانی را در خود داشت ? ? ?. تجربۀ حضور مداوم « العاقل یکفیک الاشاره » یاد کردیم. مبحث کلی و مجمل بود امّا به عبارت
مردم در مناسبات سیاسی، اجتماعی یک ربع قرن گذشته باعث بوده تا امروز هرکدام از اعضاي عاقل و بالغ این جمعیت شصت و
پاسخهاي «؟ چه توصیهاي به مدیران صاحب امضاء و تصمیم دارید » پنج میلیون نفري آمادگی این را داشته باشد که براي این سؤال
فراوانی ارائه نماید و تردیدي نداریم که عموم مدیران نیز دربارة جملۀ این مباحث متذکر و هوشیارند. در اولین هفته از آغاز کار
رسمی جناب آقاي رئیس جمهور جدید و حسب تکلیف امّا صمیمانه موارد زیر را متذکر میشویم. مواردي که توجه به آنها
صفحه 7 از 75
میتواند عموم مدیران را از لغزش در امان نگه دارد. 1. حفظ اعتماد مردم دربارة کارگزاران حفظ اعتماد مردم به کارگزاران مقدم
بر تامین نان و حتی امنیت مردم است. چه در آن هنگام که مردم در فقر و ناامنی بسر میبرند به دلیل اعتماد به امیران در کنار آنان
و با آنان میمانند و به عکس... این اعتماد بویی و رنگی دارد که مردم بینیاز از هر بلندگو و رسانهاي آنرا با جان خود حس
میکنند. هیچ سفرة رنگینی جایگزین اعتماد مردم نمیشود. 2. جلوگیري از شکلگیري مواضع و قواي تصمیمگیرنده متعدد در
طول تاریخ تعدد منابع تصمیمگیر و اعمال کننده قدرت در نظام اجتماعی و حکومتی موجب بروز ناهماهنگی امور، ضعف قوا،
پراکندگی نیروها و نفوذ عوامل دشمن بوده است. معمولًا مدیران ضعیف، فاقد استراتژي و برنامه، متأثر از عوامل زیر دست مبتلاي
عارضه و باعث تولد قواي تصمیمگیر متعدد میشوند. عارضهاي مهلک که هر نظامی را از درون متزلزل میسازد. تعارض میان این
عوامل امروزه بسیاري از سازمانها و وزارتخانهها را دچار بحران ساخته است. جلوگیري از این واقعه شرط ضروري حفظ سلامت
امور است. 3. حذف و یا ادغام سازمانهاي موازي سازمانهاي موازي باعث بروز برنامهها، طرحها و تاکتیکهاي مختلف دربارة
یک موضوع واحد میشوند. در همان حال سرمایههاي مادي را میبلعند و عوامل انسانی را در میان کشمکشها ضایع میسازند.
بهویژه در وضعگیريهاي مختلف در برابر مسایل داخلی و بینالمللی، از اعتبار کل سیستم میکاهند. این موضوع امروزه در
دستگاههاي فرهنگی کشور بیداد میکند. این وضع در برخی از این سازمانها به دلیل عدم نظارت جدي و مستمر، بسیاري از
فرصتها و اموال را ضایع میسازد. چنانچه کارکنان برخی از این سازمانهاي موازي فرهنگی در خانه بنشینند و حقوق کامل هم
دریافت کنند خسارتشان کمتر از حضورشان است. 4. دوري از چشمپوشی بر اشتباهات و خطایاي اقران، دوستان و خویشان
بزرگترین لطمۀ این خطمشی در ادارة سیستمها در وقت تصمیمگیري و انتخاب، موجب بیاعتباري مجموعه و از بین رفتن اعتماد
مردم به مدیران میشود. ضمن آنکه اشخاص خاطی را آرام در یک دایره امنیتی ویژه قرار داده و مبدل به طلبکار و رانتخوار
میسازد.در حالیکه ضرورتاً میبایست دربارة افراد خودي سختگیري بسیار جدي، همه جانبه و بدون وقفه اتفاق بیفتد و از طرح و
اعلام آن نیز خودداري ورزیده نشود تا پایههاي اعتماد عمومی دربارة مدیران همواره، مستحکم بماند. این امر بزرگترین شرط حفظ
اعتماد رعایا دربارة امیران است. 5. جلوگیري از بکارگیري افراد خام، بیتجربه و سفارش شده در امور مهم که نیازمند آگاهی و
تجربه است. تجربۀ عمومی همه ملل در طول تاریخ این است که سپردن افراد شایسته و کارآمد به دست مردان رهنرفته موجب بروز
فساد میشود، به آن میماند که ریاست یک بیمارستان فوق تخصصی با حضور جمعی از پزشکان و متخصصان، به یک خانم
خانهدار و یا یک لیسانسیۀ مامایی سپرده شود. عاقبت کار معلوم است. در چنین موقعیتی هر سادهلوحی میتواند از عدم آگاهی و
دین و » تجربه مدیر مربوطه سوء استفاده کند، مردان کارآمد میدان خالی میسازند و زمام امور از هم میپاشد. میادین جدي که
نظام و مردم را ضامن است میدان تجربه و تمرین و ممارست نیست. که هر نورستهاي بدون طی مراتب و مدارج و « مال و اعتبار
آموزش و کسب تجربه بلافاصله بر یکی از مراتب مهمش تکیه زند، کارآموزي کند، و هزینه کسب تجربه را از بیتالمال تعدیه
نماید. چنانکه طی سالهاي گذشته افرادي با داشتن مدرك دیپلم صاحب منصب شدند و در پایان مدت ریاست با مدرك دکتري
مرحمتی فارغالتحصیل شدند. 6. جلوگیري از مدیریتهاي حزبی و جناحی. اگر هریک از مدیران متوجه این معنا باشند که تاوان ذرة
المثقال مال و آبرو و فرصت تک تک احاد مردم را میبایست در قیامت و در پیشگاه امام عصر(ع) پاسخگو باشند براي خوش آمد
هیچ حزب و گروه و تشکل و جریانی میان دو مرد حتی براي یک دقیقه فردي ناکارآمد را بکار نمیگمارد و یا در وقت انتخاب
براي تصدي اداره امور یک واحد کوچک رابطه خویشی و حزبی را ملاك انتخاب قرار نمیدهد. انتخاب حزبی طی هشت سال
گذشته بسیاري از فرصتها، سرمایهها و مردان کارآمد را از ما گرفت. 7. جلوگیري از غفلت دربارة خصم در وقت توانایی و
دشمن نتوان » : قدرت این مصرع شاعرانه را باید در بلنداي دیوار اتاق کار همه مدیران نظام جمهوري اسلامی نوشت و نصب کرد
رویکرد نگارنده متوجه دشمن غربی، یهودیت صهیونییستی و نظام استکباري است که طی همۀ قرون گذشته .« حقیر و بیچاره شمرد
صفحه 8 از 75
حتی براي یک لحظه چشم از عمل و نظر ساکنین شرق اسلامی و مخصوصاً شیعیان برنداشته است. این غفلت در وقت قدرت و
احساس امنیت و برخورداري به ناگاه بزرگترین ضربه را وارد میسازد. تا پاي شیعه بودن، مسلمان زیستن، ایرانی بودن و صاحب
ثروت کلان بودن آنهم در منطقه مهم و حساس خاورمیانه و در حاشیه خلیج فارس در میان باشد، آماده باش. براي جلوگیري از
رخنۀ نظامی، سیاسی، اقتصادي و فرهنگی و ضربه زدن خصم صددرصد است. 8. دوري از رسم پالیزیان در وقت برداشت محصول
برخی از مدیران بلافاصله و در اولین روز احراز پست و بزرگ شدن میز و اتاق کاري امر را بر خود و اطرافیان مشتبه میسازند و
براین فرض دامن میزنند که مانند ماجراي علاءالدین و چراغ جادو به ناگهان و همراه با بزرگ شدن میز، قدرت درك و دریافت و
تعقل و تفکر و ... هم بزرگ شده است. از همین جا بلافاصله نوع شنوایی آنها هم تغییر میکند. چنین فرضی دام خطرناکی است.
زمین خدا وسیع و بندگان خدا فراوانند و نعمتهاي خداوند هم بین همه افراد بشر تقسیم شده. هشدار که مردان نمیبایست فرصت
شنیدن را از خود سلب کنند. هشدار که دوستان و همراهان به سرعت راهها را یک طرفه میکنند، فضاي بیرون و عمومی را امن و
بیعیب در برابر چشم میآرایند و مجال ارتباط فرهیختگان دردمند را از بین میبرند و گاه منتقدان صمیمی را خصم خونی جلوه
میدهند. منتقد صمیمی با زبانی صریح که گاه دل را میآزارد هزار مرتبه بهتر از مجیزگوي لاف زن است. شنیدن مردان را
صدمرتبه مفیدتر است تا گفتن و گفتن و گفتن. پس چه بهتر که مجال را براي شنیدن توسعه دهیم و نه گفتن، و از همراهان که
همواره چون دیواري حایل میان مدیران و مردم میشوند بترسیم. در توقیع شریف حضرت صاحبالامر، علیهالسلام، که با واسطهاي
براي سیدابوالحسن اصفهانی(ره) ارسال شده، آمده است: خود را تحت اختیار و در دسترس عموم بگذار، محل جلوس خود را در
دهلیز خانه قرار بده تا مردم به آسانی بتوانند به حضورت برسند، حاجات مردم را برآور. ما تو را نصرت و یاري خواهیم کرد.
نصرت و یاري حضرت مشروط به مراعات موارد مذکور و سابق الذکر است. 9. جلوگیري از تصمیمگیري عجولانه در امور مهم و
بزرگ عمومی عموم مردم وقتی که میخواهند براي خود یک جوراب یا کفش خریداري کنند چندین مغازه را وارسی میکنند اما
گاه هم آنان در مقام کارپرداز، در طرفۀالعینی هزاران کارتن کیف و کفش و جوراب معامله میکنند. بیتالمال را میبایست به
دست مردان با کیاستی داد که در برابر مال مردم بیش از مال خود حساس میشوند. و در اخذ تصمیم مهم که مستلزم هزینه کردن
از بیتالمال، شأن و آبروي مسلمانان و دنیا و آخرت مردم است منتهاي خداترسی را در کار وارد میسازند. حسابرسی دقیق و
موشکافانه، پیش بینی براي امور مختلف و نحوة انجام عمل حسب برنامهریزي دقیق (در فرصتی کامل و شایسته) و دوري از مقدم
بر رضایت خداوند و بالاخره مشورت با کارآمدترین مردان با تجربه ضمن توکل و توسل بزرگ میتواند « نام و نشان خود » نداشتن
رهگشاي این امر باشد. عجله و شتاب همواره باعث انجام برنامههاي سطحی، سخیف، نابخردانه میشود. 10 . دوري از رقابت با
غرب در سوگیري فرهنگی و مادي مناسبات و اخذ تصمیم و برنامهریزي همواره آنچه باعث میشود هریک از ما آگاهانه دربارهء
لباس و کفش، همراه و رفیق، وسیله نقلیه و بالاخره زمان خروجمان از خانه تصمیمگیري کنیم آگاهی، از مقصدي است که در
پیشرو داریم. این مقصد ما است که بر ما حکم میراند و باعث میشود ما دربارة همۀ امور سابقالذکر دقت کنیم. کدام عاقل
مردي را دیدهاید که با کت و شلوار و کفش چرمی مخصوص میهمانی شب به کوهپیمایی مشغول شود؟ همواره اول مقصد است
بعداً راه و وسیله طی سالهاي آخر با غفلت از این اصل بسیاري از فرصتها و سرمایهها را از دست دادهایم. به راهی رفتهایم که
نباید، شیوهاي را تبلیغ کردهایم که نباید، قوانینی را وضع کردهایم که نباید. مقصد ما کجاست؟ میخواهیم کجا برویم؟ مالزي،
ژاپن، انگلیس؟ کدامین کشور را و نظام را الگو ساختهایم که چنین پراکنده میرویم؟ ضرورتاً کلیه تصمیمات، قوانین، شیوهنامهها،
برنامهها و ... متناسب با مقصد ما تعیین و تنظیم میشوند. این مقصد ضرورتاً میبایست مقصد ثابت و واحد تبیین شده براي کلیه
سازمانها، نهادها و وزارتخانهها باشد تا هرکدام متناسب با وظیفه و مقدوراتشان مردم را در طی طریق و نیل بدان مقصود مطلوب
است. پرسش « توسعه و گسترش مناسبات بدون اتکاء به استراتژي کلان » یاري دهند. آنچه در برنامههاي پنجساله قابل گفتگو است
صفحه 9 از 75
متناسب با شأن و جایگاه مسلمانی مقدم بر توسعه و « کلان و مطلوب » و مقصد « مبانی و منابع دینی » از استراتژي و تدوین آن به مدد
گسترش امکانات است. 11 . تلاش براي کشف سؤالات و ارائۀ پاسخهاي مناسب یکی از بغرنجترین مشکلات ما در مناسبات ابهام
است. در واقع مشکلات و معضلات مردم در موضوعات مختلف اجتماعی، اقتصادي، قضایی، و ... احصاء نشدهاند. در « سؤالات » در
حالیکه با گذر ایام در هریک از مناسبات مشکلات و مسایلی سر راه مردم قرار گرفته که حسب موضوع براي حل و فصل آن
سؤالات شناسایی، احصاء و دستهبندي شود و سپس دستگاههاي مربوطه » قاعده و قانون لازم است. در مرتبه نخست میبایست کلیه
موظف به کشف پاسخ، قانونمند کردن آنها و ایجاد ضمانت اجرائیش شوند. 12 . برخورد سخاوتمندانه همراه با بزرگمنشی و
مناعت طبع با عموم مردم و بهویژه رعایاي ضعیف 13 . مقدم داشتن فرهنگ و نظر و ارج نهادن به مقام اهل نظر و فرهنگ, چه اینان
اساس نظام را استوار و آنرا در نقاط عطف مهم در امان نگه میدارند. 14 . هوشیاري دربارة آخرالزمان، فرهنگ مهدوي و اخبار
ویژه مربوط به این فصل از حیات بشر. بیشک براین مجموعه موارد دیگري را میتوان افزود و هریک از بندها را میتوان مشروع و
مفصل بیان کرد. در این مجال اندك و در این وقت خاص صمیمانه آنچه را شایسته میشناختیم ابراز داشتیم. بیشک جمله موارد
تا یار که را خواهد و میلش به که باشد. والسلام سردبیر .« عدالت ورزياند » چهاردهگانه در زمرة مصادیق
آمادگی براي ظهور و نیاز به آن مصلح کل احساس میشود
کریم باباخانیان اشاره: محصول فعالیت هنري سالهاي 1364 تا 1367 وي « قدمگاه » گفتوگو با محمد عسگرپور کارگردان فیلم
که مضمون دفاع مقدس « پرواز در نهایت » چند فیلم کوتاه و نیمه بلند است. اولین فیلم سینمایی خود را در سال 1368 با عنوان
را در پروندة هنري خود ثبت نمود؛ « خاطرات یک خبرنگار » و « نقطۀ اوج » ،« روح الله » داشت، مقابل دوربین برد، سپس سریال
میباشد که اکران عمومی شد و با استقبال تماشاگران سینماي دینی روبهرو شد، مدتی است از « قدمگاه » آخرین فیلم سینمایی او
فارغ شده است؛ او کسی نیست جز محمد مهدي عسگرپور کارگردان متعهد سینماي دفاع « نسیم شمال باد جنوب » فیلمبرداري فیلم
مقدس و دینی که در کنار فعالیت هنري تجربۀ مسئولیت اجرایی و مدیریتی را نیز کسب کرده است. گفتوگوي یک ساعتهاي با
وي پیرامون فیلم قدمگاه و ... انجام دادهایم که توجه خوانندگان عزیز را به مطالعۀ آن جلب میکنیم ?. جناب عسگرپور به عنوان
نزدیک شدهاید ?؟ در این فیلم یک « انتظار » چیست و اینکه چه میزان به مقولۀ « قدمگاه » اولین سؤال بفرمایید مضمون فیلم سینمایی
فرد به عنوان نمایندة افراد جامعهاي که هویتشان بهطور کلی مخدوش شده، مورد کالبد شکافی و ارزیابی قرار میگیرد و فیلم
تلاش میکند به این سمت حرکت کند که هویت واقعی این فرد که نمادي از افراد است را روشن نماید. به همین دلیل نقش اصلی
فیلم، واسطۀ فیض میشود و به شکلهاي مختلف مشکلات آدمهاي درون فیلم را مطرح و حل میکند و از همه مهمتر اینکه
هویت مخدوش شدة وي پیدا میشود و فلسفۀ حضور حضرت حجت (عج) در این فیلم دقیقاً به همین نکته باز میگردد و بازیابی
هویت مخدوش شده پیام ظهور است که در پایان، بیننده به آن میرسد ?. بینندة این فیلم چه نتیجهاي از تماشاي آن دریافت
میکند ?؟ فیلم قدمگاه ابعاد مختلفی دارد، یک بخش آن باز میگردد به قصۀ ملودرام که براي خودش جذابیت دارد، هنگامی که
فیلم را در کسوت تماشاچی، نه کارگردان، دیدم آن بخشی که هویتیابی فرد بود برایم جذاب بود، زیرا مخدوش بودن هویت،
شامل بسیاري از انسانهاي عصر غیبت میشود چون جریانی به اتفاق آدمهاي بیتقصیر یا کم تقصیر در پدید آمدن بیهویتی
انسانها شریک هستند لذا در این فیلم رایحهاي از وجود امام عصر(ع) به عنوان ناجی بشریت خسته از دود و آهن مشاهده میشود.
?آقاي عسگرپور چه شد که به سراغ این سوژه رفتید ?؟ زمانی که این کار از طرف آقاي تختکیشان که تهیهکنندة این فیلم بود،
و از میان چند فیلمنامه که پیشنهاد شده بود، من این فیلم « براي دیگري بود » ارائه شد، فیلمنامۀ کامل آن وجود نداشت و اسم آن نیز
را براي ساختن انتخاب کردم دلیل آن نیز این بود که سالها دغدغۀ ذهنی من این بود که چرا در سینماي ما به این موضوع پرداخته
صفحه 10 از 75
نمیشود. کشور ما لقب امام زمانی دارد و ملت ما شیفتۀ حضرت مهدي(عج) هستند و با این فرهنگ دائماً باید تماس داشته باشد،
ولی حجم کارهایی که در این مورد ارائه شده بسیار کم است. من صرفاً از این منظر به قصه نگاه نکردم که بخواهم فاتح یا کاشف
است، سؤالم این بوده که «( حضرت مهدي(عج » و « آخرالزمان » این مقوله باشم بلکه مثل همۀ آدمهایی که دلمشغولی آنها بحث
وجود مقدس ایشان چه زمانی ظهور میکند و این غیبت کی پایان میپذیرد و حکومت جهانی چه زمانی برپا خواهد شد؟ شاید
بخشی از ناراحتیاي که عموم مردم دنیا نسبت به حکومتها دارند ناشی از همین مسئله باشد، یعنی اگر ریشهیابی کنیم، به همین
هویت مخدوش شده برخواهیم خورد و من روي این مسئله تأکید دارم. در فیلمنامه اشکالات دراماتیک وجود داشت و این امر
باعث شد چند بار فیلمنامه بازنویسی شود ?. فکر میکنید فیلمی که ساختهاید چه میزان نظر اولیۀ شما را تأمین کرده است ?؟ من
هرچه در چنته داشتم عرضه کردم. آقاي تختکیشان هم به عنوان تهیه کننده، هر امکاناتی که لازم داشتیم فراهم کرد تا آنچه در
ذهن بنده بود به تصویر کشیده شود و همۀ افراد گروه نیز همدل بودند؛ به همین لحاظ کار با سرعت پیش رفت، لذا آنچه من در
عرصۀ فیلمسازي میدانستم همین بود، نکته دیگر اینکه اگر یک بار دیگر بخواهم همین فلیم را بسازم، نمیدانم چه اتفاقی خواهد
افتاد، چون ایمان دارم بعضی لحظات آن قابل تکرار نیست؛ زیرا در آن ایام یک حس خاصی بهوجود آمده بود و گمان نمیکنم
و ارائۀ اثر هنري در این زمینه دارید؟ « مهدویت » دیگر بار تکرار شود ?. به عنوان یک هنرمند و فیلمساز مسلمان چه نگرشی درباره
?جا دارد این نکته را اینجا بگویم که اگر تا پانزده سال پیش نسبت به این موضوع میخواستم فکر کنم و واکنش نشان بدهم و
حتی بنویسم و ارائه و منتشر کنم مقداري احتیاط میکردم و ملاحظاتی را در نظر میگرفتم؛ زیرا در آن ایام، علوم، گسترة امروزي
را نداشت و سؤالاتی که مطرح میشد شک و شبهه به دنبال خود داشت، اینکه طول عمر حضرت، چقدر است؟ مختصات ظهور
چگونه است؟ چگونه میخواهد حکومت جهانی تشکیل دهد؟ و چگونه نداي ایشان تمام جهان را فرا خواهد گرفت؟ و ... اما
بخش عمدة این سؤالات را علوم چند سال اخیر پاسخ داده است. به نظر میآید حتی هنرمندانی که اعتقادي نسبی به این موضوع
دارند به راحتی میتوانند وارد این مقوله شده و اثري را ارائه دهند. اگر تا چند سال پیش ترس و لرز وجود داشت که چگونه از این
دالان پرخطر میتوان عبور کرد، ولی امروز بخش مهمی از خطرات و نگرانیها از میان رفته است؛ به همین دلیل ذهن مردم دنیا
آمادگی کامل پیدا کرده است و این آمادگی در جاي جاي دنیا بهوجود آمده است و ادامه دارد. بخشی از اروپا و آمریکا که بعید
به نظر میرسید این واقعیتها را به راحتی بپذیرند اکنون دچار تحول شدهاند زیرا شرایط تغییر کرده است. بنابراین نتیجه میگیریم
آمادگی ظهور و نیاز به آن مصلح کل احساس میشود. از طرفی در داخل کشور، بعضی از سیاستگذاران فرهنگی و برخی
هنرمندان نسبت به این موقعیت کم توجه هستند و غافل از این هستند، که شرایط جدیدي در دنیا بهوجود آمده است، هنگامی که
طرح ساخت فیلم قدمگاه مطرح شد بعضی از دوستان که فیلمنامه را مطالعه کرده بودند نسبت به ساخت آن با شک و تردید نگاه
میکردند زیرا براي اولین بار بود که در فیلمی از امام زمان(عج) به صراحت یاد میشود و سایۀ آن حضرت بر کلیات فیلم حاکم
است، ولی پس از ساخت و اکران فیلم من متوجه شدم این امر ناشی از ابهاماتی است که پیرامون حضرت حجت(عج) در ذهن ما
وجود دارد، به هرحال این یک پدیدهاي است که زمینهاش بهوجود آمده و حس شدنی است و همۀ ما با پوست و گوشت خود آن
را لمس میکنیم نیاز هم نیست به صورت منطقی به آن فکر کنیم؛ زیرا به شکل عادي وجود دارد همانطور که پیرامون تنفس
به میزان نفس کشیدن مهم است ?. سؤال دیگر این است که « ظهور » کردن نیاز به فکر کردن منطقی نیست لذا پرداختن به مسئلۀ
شما در حین ساختن فیلم قدمگاه، چه دریافتی حاصل میکردید و چه میزان احساس رضایت قلبی براي شما بهوجود آمد ?؟ من
پشت صحنۀ بسیاري از فیلمها را دیدهام و از اتفاقات پشت صحنه آگاه هستم و لذا چون گروهی درگیر این کار بودیم بازتاب آن
در مجموعه مشاهده میشد، پیشبینی شده بود که فیلم قدمگاه طی هفتاد جلسۀ فیلمبرداري شود، در حالیکه طی چهل و شش
جلسه فیلمبرداري آن به پایان رسید و این حاکی از عشق و علاقۀ گروه به انجام این پروژة معنوي است همه، یک نوع احساس
صفحه 11 از 75
تکلیف میکردند و همدلی در طول ضبط به خوبی دیده میشد، در اولین پلان که گرفته شد بازتاب آن را روي افراد مشاهده
کردم و همین امر در ضبط پلان بعدي تأثیر گذاشت. در ابتداي فیلمبرداري حس غریبی به من دست داده بود که نمیتوان گفت
ناشی از ترس بود بلکه من آنرا به درد کشندهاي تعبیر میکنم، اما خیلی زود اتفاقی شکل خودش را عوض کرد و چند روز که از
آغاز فیلمبرداري گذشته بود یک آرامش جالبی بر روح من حاکم شد و هنگامی که با گروه و عوامل صحبت میکردم و به چهرة
آنان نگاه میکردم همین آرامش را درچهره و روح آنان مشاهده میکردم، بهخصوص بازیگر نقش اول فیلم، زیرا به شدت از
ایفاي این نقش میترسید ولی بعداً این آرامش در او نیز حاکم گردید و یک حسی از درون به من میگفت: کار ما با ارزش و
چیست?؟ من خیلی نمیتوانم با « معناگرا » مورد قبول است ?. جناب عسگرپور به عنوان آخرین سؤال بفرمائید تعریف شما از فیلم
این واژه ارتباط برقرار کنم. به نظر من مدیریت فرهنگی میتوانست با به چالش کشیدن این واژه یک رنسانس بهوجود آورد که در
دل آن چند اثر برجسته تولید شود در حالی که من فکر میکنم ترویچ کنندگان این واژه به لحاظ آنکه واژة قبلی تکرار نشود و
مخاطب را از دست ندهند این واژه را جایگزین کردند و متأسفانه اسمی را انتخاب کردند که ماندگار نیست. شاید احساس شده
اگر بگویید هنر دینی، تعداد مخاطبان کم شوند. من از فردي که خیلی پیگیر جا انداختن این واژه در سینما بود، سؤال کردم نسبت
فیلم معناگرا با فیلم دینی چیست؟ گفت: سینماي معناگرا یک مفهوم عام است و یک بخش از آن میشود هنر دینی، سؤال کردم
اگر فیلم دینی بخشی از هنر معناگرا میباشد پس مابقی چه میتوانند باشد؟ آیا کمی دینی است؟ زیاد دینی است؟ یا اصلًا غیردینی
است؟ که متأسفانه پاسخ درستی دریافت نکردم به نظر من، ما با یک واژهاي به نام هنر مواجه هستیم که این هنر لازمهاش دینی
بهکار ببریم؛ زیرا دینی بودن در ذات پدیدة هنر است؛ چون اگر هنر را تعالیبخش بدانیم « دینی » است و نیازي نیست که مرتب واژة
به معناي این است که هنر دینی است. البته ممکن است با یک پدیدهاي روبهرو شویم که احساس شود این هنر است در حالی که
هیچ ارتباطی با هنر و دین ندارد و من اینها را از ذهن خودم خارج کردهام، آنچه که هنر است، از نظر من دینی نیز هست و آنچه که
دینی است معناگرا هم میباشد.
طاوس بهشتیان
مؤلف ارجمند کتاب مکیال المکارم، در بخش چهارم کتاب خود جمال و زیبایی حضرت مهدي(ع) را به عنوان یکی از ویژگیها
و خصایص آن حضرت که مایه لزوم دعا براي ایشان است، برشمرده و مینویسد: بدان که مولاي ما حضرت صاحبالزمان(ع)
زیباترین و خوش صورتترین مردم است؛ زیرا که شبیهترین مردم به پیغمبر اکرم ص) میباشد. 1 از بررسی روایات و مطالعۀ
حکایات نیکبختانی که توفیق زیارت آن امام را یافتهاند نیز برمیآید که قامت و رخسار نازنین امامعصر(ع) در کمال زیبایی و
اعتدال بوده و جزء جزء سیماي مبارکش دلربا و خیرهکننده است مؤلف ارجمند کتاب مکیال المکارم، در بخش چهارم کتاب
خود جمال و زیبایی حضرت مهدي(ع) را به عنوان یکی از ویژگیها و خصایص آن حضرت که مایه لزوم دعا براي ایشان است،
برشمرده و مینویسد: بدان که مولاي ما حضرت صاحبالزمان(ع) زیباترین و خوش صورتترین مردم است؛ زیرا که شبیهترین
مردم به پیغمبر اکرم ص) میباشد. 1 از بررسی روایات و مطالعۀ حکایات نیکبختانی که توفیق زیارت آن امام را یافتهاند نیز
برمیآید که قامت و رخسار نازنین امامعصر(ع) در کمال زیبایی و اعتدال بوده و جزء جزء سیماي مبارکش دلربا و خیرهکننده
است: قیامت قامت و قامت قیامت قیامت کردهاي اي سرو قامت مؤذن گر ببیند قامتت را به قد قامت بماند تا قیامت آري، همین
قامت رعنا و رخسار دلربا بوده است که موجب شده هزاران عاشق دلسوخته هر صبح و شام با زاري و التماس از خداي خود
بخواهند که: أَللَّهُمّ أَرِنِی الطَّلْعَۀَ الرَّشیدَةَ وَ الغُرَّةَ الحَمیدَةَ وَاکحَلْ ناظِري بِنَظَرَةٍ مِنّی إلَیْهِ. خداوندا! آن چهره زیبا و جمال دلآرا را به
من بنماي و دیدگان مرا با یک نگاه به او روشن ساز. آن حضرت، افزون بر همۀ زیباییهاي ظاهري، جامع همۀ کمالات روحی و
صفحه 12 از 75
سجایاي اخلاقی نیز هست و همین امر نیز موجب شده که ایشان از نظر خلق و خو نیز شبیهترین مردم به پیامبر گرامی(ص) باشد.
سیماي ظاهري روایات فراوانی در توصیف جمال دلآراي آخرین حجت خدا، حضرت مهدي(ع) وارد شده است که در مجموع
میتوان آنها را به دو بخش تقسیم کرد: دسته اول، روایاتی که به توصیف کلی سیرت و صورت آن حضرت بسنده کرده و از ایشان
به عنوان شبیهترین مردم به رسول خدا(ص) یاد نمودهاند که از آن جمله میتوان به روایات زیر اشاره کرد: 1. از جابر بن عبدالله
انصاري نقل شده است که پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمودند: المَهْدِيُّ مِنْ وُلْدِي، إسْمُهُ إسمی، و کُنْیَتُهُ کُنْیَتی، أشْبَهُ النَّاسِ بیخَلْقاً و
. خُلْقاً... 2. مهدي از فرزندان من است. اسم او اسم من و کنیۀ او کنیۀ من است. او از نظر خَلق و خُلق، شبیهترین مردم به من است. 2
احمد بن اسحاق بن سعد قمی میگوید: از امام حسن عسکري(ع) شنیدم که میفرمود: ألْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي لَمْ یُخْرِجْنی مِنَ الدُّنْیا حَتّی
أَرانیَ الخَلَفَ مِنْ بَعْدي، أشْبَهَ النّاسِ بِرَسُولِ اللَّهِ(ص) خَلْقاً و خُلقاً... 3. سپاس از آن خدایی است که مرا از دنیا نبرد تا آنکه جانشین
مرا به من نشان داد، او از نظر آفرینش و اخلاق شبیهترین مردم به رسول خداست. با توجه به این روایات میتوان همۀ خصال و
صفاتی را که در قرآن و روایات به پیامبر گرامی اسلام(ص) نسبت داده شده است، به وجود مقدس امام مهدي(ع) نیز نسبت داد.
قرآن کریم در آیات متعددي به توصیف پیامبر خاتم(ص) پرداخته و آن حضرت را به دلیل ویژگیهاي برجسته و منحصر به فردش
ستوده است که از آن جمله میتوان آیات زیر را برشمرد: 1. در نخستین آیه خداوند کریم، ویژگی نرمخویی پیامبر اکرم(ص) را
یادآور شده و میفرماید اگر اینچنین نبودي مردم از پیرامون تو پراکنده میشدند: فَبِما رَحْمَۀٍ مِنَ اللّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْکُنْتَ فَظّاً غَلیظَ
القَلْبِ لانفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ... 4. پس با بخشایشی از [سوي] خداوند، با آنان نرمخویی ورزیدي و اگر درشتخویی سنگدل
میبودي، از دورت میپراکندند... . 2. در آیهاي دیگر، خداوند متعال به دلسوزي، احساس مسئولیت، خیرخواهی و مهر و محبت
بیپایان رسول خاتم(ص) نسبت به امتش اشاره کرده، میفرماید: لَقَدْ جائَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتمْ حَریصٌ عَلَیْکُم
بِالمُؤْمِنینَ رَئوفٌ رَحیمٌ. 5 بیگمان پیامبري از [میان] خودتان نزد شما آمده است که هر رنجی ببرید، بر او گران است. بسیار
خواستار شماست؛ با مؤمنان، مهربانی بخشاینده است. 3. یکی دیگر از آیات قرآن، رحمت بودن پیامبر اکرم نسبت به همۀ جهانیان
را مورد توجه قرار داده، میفرماید: وَ ما أَرسَلْناكَ إِلاّ رَحْمَۀً لِلْعالَمینَ. 6 و تو را جز رحمتی براي جهانیان، نفرستادهایم. 4. آیۀ دیگري
از قرآن در مقام ستایش خلق و خوي بینظیر پیامبر اسلام(ص) میفرماید: وَ إنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ. 7 و به راستی تو را خویی است
سترگ. با توجه به آنچه گذشت میتوان گفت: خاتم اوصیا نیز چون خاتم پیامبران مظهر نرمخویی، دلسوزي، خیرخواهی، مهر،
محبت، گذشت و خلق و خوي شایسته و سترگ بوده و رحمتی براي همۀ جهانیان است. روایاتی که به توصیف ویژگیهاي سیرت
و صورت پیامبر اکرم پرداختهاند نیز فراواناند، که در اینجا به برخی از آنها اشاره میکنیم: در روایتی که از امام محمد باقر(ع) نقل
شده ویژگیهاي ظاهري پیامبر خاتم(ص) چنین توصیف شده است: رخسار پیامبر خدا سپید آمیخته به سرخی و چشمانش سیاه و
درشت و ابروانش به هم پیوسته، و کف دست و پایش پر گوشت و درشت بود؛ بدان سان که گویی طلا بر انگشتانش ریخته باشد.
استخوان دو شانهاش بزرگ بود، چون به کسی روي میکرد به خاطر مهربانی شدیدي که داشت با همه بدن به جانب او توجه
مینمود. یک رشته موي از گودي گلو تا نافش روییده بود، انگار که میانۀ صفحۀ نقرة خالص خطی کشیده شده باشد. گردن و
شانههایش بهسان گلابپاش سیمین بود. بینی کشیدهاي داشت که هنگام آشامیدن آب نزدیک بود به آب برسد. هنگام راه رفتن
محکم قدم برمیداشت که گویا به سرازیري فرود میآید، باري، نه قبل و نه پس از پیغمبر خدا کسی مثل او دیده نشده است. 8
دسته دوم، روایاتی که خصال و سیماي امام مهدي(ع) را به تفصیل بیان کرده و ویژگیهاي آن حضرت را یک به یک برشمردهاند.
برخی از روایاتی که در این زمینه وارد شده به شرح زیر است: از پیامبر گرامی اسلام(ص) در توصیف آن حضرت روایت شده
است که: ألمَهديُّ طاوُوسُ أَهْلِ الجَنَّۀِ وَجُهُه کَالقَمَرِ الدُّرّي عَلَیهِ جَلابِیبُ النُّورِ. مهدي طاوس اهل بهشت است. چهرة او مانند ماه
درخشنده است. بر [بدن] او جامههایی از نور است. امام باقر(ع) از پدرش، از جدش روایت میکند که امام علی(ع) روزي، در
صفحه 13 از 75
حالی که بر بالاي منبر بود، فرمود: یَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ وُلْدي فی آخِرِالزَّمانِ أبْیَضُ اللَّون، مُشْرَبٌ بِالحُمْرَةِ، مَنْدَحُ [مَبْدحُ] البَطْنِ، عَریضُ
الفَخْ ذَینِ، عَظیمُ مَشاشِ المَنْکَبَینِ، بَظَهِرهِ شامَتانِ؛ شامَۀٌ عَلی لَونِ جِلْدِهِ و شامَۀٌ عَلی شِبْهِ شامَۀِ النَّبِّی(ص)... . 9 از فرزندان من در
آخرالزمان مردي ظهور میکند که رنگ [صورتش ]سفید متمایل به سرخی و سینهاش فراخ و رانهایش ستبر و شانههایش قوي
است و در پشتش دو خال است، یکی به رنگ پوستش و دیگري مشابه خال پیامبر اکرم(ص). امام رضا(ع) نیز در بیان صفات و
ویژگیهاي امام عصر(ع) میفرماید: إنَّ القائِمَ هُوَ الذَّي إذا خَرَجَ کانَ فی سِنِّ الشُّیوُخِ وَ مَنْظَرِ الشباب، قوِیّاً فی بَدَنِه حَتّی لَوْ مَدَّ یَدَهُ
إلی أعْظَمِ شَجَرَةٍ عَلی وَجْهِ الأرْضِ لَقَلَعَها و لَوْصاحَ بَیْنَ الجِبالِ لَتَدَکْدَکَتْ صُ خُوُرها. 10 قائم کسی است که در سن پیرمردان و با
چهرة جوانان قیام کند و نیرومند باشد تا بدانجا که اگر دستش را به بزرگترین درخت روي زمین دراز کند آنرا از جاي برکند و
اگر بین کوهها فریاد برآورد صخرههاي آن فروپاشد. آن حضرت در روایت دیگري، در پاسخ اباصلت هروي که از ایشان میپرسد:
میفرماید: عَلامَتُهُ أنْ یَکُونَ شَیْخَ السِّنِّ، شابَّ المَنْظَرِ، حَتّی أنَّ النّاظِرَ إِلَیهِ لَیَحْسَ بَهُ ابْنَ «؟ نشانههاي قائم شما به هنگام ظهور چیست »
أرْبَعینَ سَنَۀً أوْ دُونَها و إنَّ مِن عَلاماتِه أَنْ لایَهْرَمَ بِمُرُورِ الَأیّامِ وَ اللیَّالیَ حَتّی یَأتِیَهُ أجَلُهُ. 11 نشانهاش این است که در سن پیري است
ولی منظرش جوان است به گونهاي که بیننده میپندارد چهل ساله و یا کمتر از آن است و نشانۀ دیگرش آن است که به گذشت
شب و روز پیر نشود تا آنکه اَجَلش فرا رسد. امام صادق(ع) نیز آن حضرت را این گونه توصیف میکند: لَیْسَ بالطَّویل الشّامِخِ وَلا
کأَنَّهُ فُتاتُ » بالقَصیرِ اللّازقِ بَلْ مَرْبُوعُ القامَۀِ، مُدَوَّرُ الهامَّۀِ، واسِعُ الصَّدْرِ، صَ لتُ الجَبینِ، مَقْروُنُ الحاجِبَیْنِ، عَلی خَ دِّهِ الأَیَمنِ خال
المِسْکِ عَلی رَضْراضَۀِ العَنَبرِ. 12 میانه بالا، نه بسیار بلند قد و نه بسیار کوتاه قد، صورتی گرد، سینهاي فراخ، پیشانی سفید، ابروانی به
هم پیوسته، خالی به گونۀ راستش، چون دانۀ مشک که بر قطعۀ عنبر سائیده باشد. ابراهیم بن مهزیار نیز که به شرف ملاقات امام
مهدي(ع) رسیده است، در بیان خصال آن امام میگوید: او جوانی نورس و نورانی و سپید پیشانی بود با ابروانی گشاده و گونهها و
بینی کشیده و قامتی بلند و نیکو چون شاخۀ سرو و گویا پیشانیاش ستارهاي درخشان بود و برگونۀ راستش خالی بود که مانند
مشک و عنبر برصفحهاي نقرهاي میدرخشید و بر سرش گیسوانی پرپشت و سیاه و افشان بود که روي گوشش را پوشانده بود و
سیمایی داشت که هیچ چشمی برازندهتر و زیباتر و با طمأنینهتر و باحیاتر از آن ندیده است. 13 خصال روحی در مورد سجایا و
مکارم اخلاقی امام مهدي(ع) نیز روایات متعددي از طریق شیعه و اهل سنت نقل شده است که در اینجا به برخی از آنها اشاره
در کتاب خود از یکی از راویان اهل سنت در مورد ویژگیهاي امام مهدي(ع) چنین نقل میکند: عَلامَۀُ « ابن حماد » . میکنیم: 2 1
المَهدِيّ أن یَکُوَن شَدیداً عَلَی العُمّالِ جواداً بِالمالِ رَحیماً بِالمَساکِین. 14 نشانۀ مهدي این است که بر کارگزاران [دولت خویش]
سختگیر، بسیار بخشنده و با مستمندان مهربان است. 2 2. امام صادق(ع) نیز در پاسخ این پرسش که امام(ع) چگونه شناخته
میشود، میفرماید: بالسَّکینۀِ و الوَقارِ [...] وَ تَعرِفُهُ بِالحَلالِ و الحَرامِ وَ بِحاجۀِ النّاسِ إلَیهِ و لایَحْتاجُ إلی أَحَدٍ. 15 [امام را] با آرامش و
وقار [...] و نیز با حلال و حرام و نیازمندي مردم به او، در صورتی که او خود به هیچ کس نیاز ندارد [میتوان شناخت]. 3. امام
رضا(ع) در بیان ویژگی کلی امامان معصوم(ع)، سخنان ارزشمندي دارند، که براساس آن میتوان به توصیف امام مهدي(ع) نیز
پرداخت، آن حضرت میفرماید: یَکونُ أَوْلی بِالنّاسِ من أَنْفُسِهِمْ، و أَشفَقَ عَلَیْهِمْ مِنْ آبائِهِمْ و أمَّهاتِهِمْ و یَکُونُ أشَدَّ النّاسِ تَواضُعاًللّهِ
عزّوجلّ، و یَکوُنُ آخَ ذَ النّاسِ بِما یَأمرُ بِهِ و أَکَفَّ النّاسِ عَمّا یَنهی عَنُه. 16 او به مردم از خودشان سزاتر و از پدران و مادرانشان براي
آنها دلسوزتر است. او از همۀ مردم در برابر خدا متواضعتر، و در عمل به آنچه خود بدان فرمان میدهد، سختکوشتر، و در
دوري گزیدن از آنچه که خود از آن نهی میکند، خوددارتر است. 4. آن حضرت در ادامه میفرماید: دَلالَتُهُ فی خِصلَتَینِ: فِی العِلمِ
وَ استِجابَۀِ الدَّعْوَةِ و کُلِّ ما أَخْبَر بِهِ من الحَوادِثِ التَّی تَحْ دُثُ قبل کَوْنِها، فَذلِکَ بَعهدٍ مَعهُودٍ إِلَیهِ مِنْ رَسُولِ اللّهِ صَ لّی اللّه علیه واله
تَوارَثَهُ عَنْ آبائِهِ عَنهُ عَلیهِالسَّلامُ. 17 او با دو نشانه شناخته میشود: دانش [بیکران] و استجابت دعا و اینکه او از همه رویدادهایی که
واقع میشوند، پیش از وقوعشان خبر میدهد. همه اینها به سبب پیمانی است که از سوي پیامبر خدا با او بسته شده و وي آنرا به
صفحه 14 از 75
وسیله پدران خود از آن حضرت به ارث برده است. توصیف سیماي ظاهري و خصال روحی حضرت بقیۀ الله الاعظم ارواحنا له
الفداء را با بخشی از کتاب منتهیالآمال مرحوم شیخ عباس قمی به پایان میبریم. این محدث بزرگ مفاد روایات مختلفی را که در
توصیف آن حضرت وارد شده، گردآورده و در بیان اوصاف ایشان مینویسد: همانا روایت شده که آن حضرت شبیهترین مردم
است به رسول خدا(ص)، در خَلق و خُلق، و شمایل او شمایل آن حضرت است. و آن چه جمع شده از روایات در شمایل آن
حضرت، آن است که آن جناب ابیض (سفید) است که سرخی به او آمیخته و گندمگون است که عارض شود آن را زردي از
بیداري شب و پیشانی نازنینش فراخ و سفید و تابان است و ابروانش به هم پیوسته و بینی مبارکش باریک و دراز که در وسطش فی
الجمله انحدابی (برآمدگی) دارد و نیکورو است و نور رخسارش چنان درخشان است که مستولی شده بر سیاهی محاسن شریف و
وَ علی رأسه فرق » ، سر مبارکش، گوشت روي نازنینش کم است. بر روي راستش خالی است که پنداري ستارهاي است درخشان
میان سرش فرقی گشوده شده مانند الفی که میان دو واو نشسته باشد، میان دندانهایش گشاده « بین وفرتین کأنّه ألف بین واوین
است. چشمانش سیاه و سرمه گون و در سرش علامتی است، میان دو کتفش عریض است، و در شکم و ساق مانند جدش
یعنی حضرت مهدي(ع)، ؛« اَلمَهديّ طاوُوسُ أَهلِ الجَنَّۀِ وَجهُهُ کَالقَمَرِ الدُّرّي عَلَیهِ جَلابِیبُ النُّورِ » : امیرالمؤمنین(ع)، است. و وارد شده
عَلَیهِ جُیوبُ النُّورِ تَتَوَقَّدُ » . طاووس اهل بهشت است. چهرهاش مانند ماه درخشنده است. بر بدن مبارکش جامههایی است از نور
بر آن جناب جامههاي قدسیه و خلعتهاي نورانیۀ ربانیه است که متلاشی به شعاع انوار فیض و فضل حضرت ؛« بِشُعاعِ ضِ یاءِ القُدسِ
احدیت است. و در لطافت و رنگ چون گل بابونه و ارغوانی است که شبنم بر آن نشسته و شدت سرخیاش را هوا شکسته و قدش
نه دراز بیاندازه و نه کوتاه بر ؛« لَیسَ بِالطَّویلِ الشّامِخَ وَ لا بِالقَصیرِ اللّازِقِ » ،[ چون شاخهبان درخت بیدمشک یا ساقۀ ریحان [است
عَلی خَدِّهِ الَأیمَنِ خالٌ کأَنَّهُ فَتاةُ مِسکٍ » ،[ قامتش معتدل و سر مبارکش مدور [است ؛« بَل مَربُوعُ القامَۀِ مُدوِر الهامَۀ » . زمین چسبیده
لَهُ سِمَتُ مارَأتِ » .[ بر روي راستش خالی است که پنداري ریزه مشکی است که بر زمین عنبرین ریخته [است ؛« عَلی رَضراضَهِ عَنبَرٍ
هیئت نیک و خوشی دارد که هیچ چشمی هیئتی به آن اعتدال و تناسب ندیده [است ]صلّی اللّه علیه و علی آبائه ؛« العُیُون أَقصَدَ مِنهُ
الطاهرین. 18 با امید به آنکه خداوند متعال از سر لطف و رحمت بیانتهاي خود، دیدار شبیهترین مردم به رسول خدا(ص) را نصیب
ما بندگان بیمقدار خویش نیز فرماید و همۀ ما را از عطر حضور آن یگانۀ دوران بهرهمند سازد. ابراهیم شفیعی سروستانی
، پینوشتها: 1. موسوي اصفهانی، سیدمحمدتقی، مکیال المکارم فی فوائد الدعا للقائم(ع)، ترجمۀ سید مهدي حائري قزوینی، ج 1
،535 - 2. الصدوق، محمد بن علی بن الحسین، کمال الدین و تمام النعمۀ، ترجمه منصور پهلوان، ج 1، باب 25 ، ص 534 . ص 132
،( 6. سوره انبیاء ( 21 . 5. سوره توبه ( 9)، آیه 128 . 4. سوره آل عمران ( 3)، آیه 159 . 3. همان، ج 2، باب 38 ، ص 118 ، ح 7 ح 1
9. صدوق، محمدبن علی بن الحسین، همان، . 8. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 1، ص 443 . 7. سوره قلم ( 68 )، آیه 4 . آیه 107
12 . الیزدي الحائري، . 11 . همان، باب 57 ، ص 558 ، ح 12 . 10 . همان، ج 2، باب 35 ، ص 69 ، ح 8 . ج 2، باب 57 ، ص 560 ، ح 18
181 ، همچنین ر.ك: - 13 . الصدوق، همان، ج 2، باب 43 ، ص 180 . علی، إلزام الناصب فی إثبات الحجۀ الغائب، ج 1، ص 475
همان، ص 212 تا 213 ، حکایت تشرف علی بن ابراهیم مهزیار. 14 . مؤسسۀ المعارف الاسلامیۀ، معجم أحادیث الإمام المهدي(ع)،
. 16 . الیزدي الحائري، علی، همان، ص 24 . 15 . النعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبۀ، باب 13 ، ص 242 ، ح 40 . ج 1، ص 242 ، ح 152
. 17 . همان. 18 . قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، ج 2، ص 762
شباهتهاي امام عصر(ع) و پیامبران الهی- 2
اشاره: از امام صادق(ع) نقل شده است که میفرمایند: در آن هنگام آقاي ما، قائم(ع) به خانۀ خدا به پشت خود تکیهزده میگوید:
اي مردم هرآنکه میخواهد آدم و شیث را ببیند، بداند که من آدم و شیث هستم، و هرکه میخواهد نوح و فرزندش سام را ببیند، »
صفحه 15 از 75
بداند که من همان نوح و سامم و هر شخصی که مایل است ابراهیم و اسماعیل را ببیند، بداند که من همان ابراهیم و اسماعیل
میباشم، و هرکه میخواهد موسی و یوشع را ببیند، من همان موسی و یوشع هستم، و هرکس میخواهد عیسی و شمعون را ببیند،
من همان عیسی و شمعون هستم، و هرکس میخواهد محمد(ص) و امیرالمؤمنین، علی(ع)، را ببیند، بداند که من همان محمد و
علی هستم و هرکه میخواهد حسن و حسین را ببیند، بداند که من همان حسن و حسین میباشم، و هرکه میخواهد امامان از ذریۀ
حسین را ببیند، بداند که من همان ائمۀ اطهار هستم؛ دعوتم را بپذیرید و به نزدم جمع شوید که هرچه گفتهاند و هرچه نگفتهاند را
1 این حدیث، دلالت دارد بر اینکه تمام صفات انبیاي عظام و مکارم ائمۀ اطهار(ع) در وجود امام زمان ما، «. به شما خبر میدهم
سنتهاي پیغمبران(ع) و آنچه از » : أرواحنا فداه، جمع است و از آن حضرت آشکار میگردد، همچنین آن حضرت فرمودهاند
غیبتها برایشان واقع شد، در قائم ما اهل بیت نیز به طور کامل و صددرصد واقع خواهد شد... سپس خداوند عزّ و جل او را آشکار
میکند و به دست او شرق و غرب زمین را فتح مینماید و حضرت روح الله، عیسی بن مریم از آسمان فرود میآید و پشت سرش
2 در قسمت نخست این مطلب، شباهتهاي میان امام زمان(ع) و چند پیامبر بزرگ الهی را بررسی کردیم، در . «... نماز میخواند
« اخنوخ » این قسمت به ادامۀ آن مبحث میپردازیم. شباهت میان حضرت ادریس(ع) ادریس(ع) جدّ پدر نوح(ع) است که نامش
بوده، خداوند او را به جایگاه بلندي بالا برد؛ گفته میشود به آسمان چهارم بالا رفت، و گفته میشود که به آسمان ششم برده شد.
ادریس به آسمان بالا برده شد، همانگونه که عیسی به آسمان برده شد، و او » : در مجمعالبیان از مجاهد نقل شده است که گفت
و دیگران گفتهاند: بین آسمان چهارم و پنجم قبض روح شده است. این معنی از امام باقر(ع) نیز روایت شده « زنده است و نمرده
است. 3 قائم(ع) را نیز خداوند به جایگاه والایی به آسمان برد. ادریس(ع) را خداوند بر بال فرشتهاي نشانید که در فضاي آسمان او
را به پرواز درآورد. در این زمینه از امام صادق(ع) چنین روایت شده است: خداوند تبارك و تعالی برفرشتهاي از فرشتگان غضب
کرد و بالهایش را بُرید، و او را در یکی از جزیرههاي دریا افکند؛ پس زمانی طولانی که خدا میداند در آن دریا ماند، و چون
خداوند ادریس را به رسالت برانگیخت، آن فرشته نزد وي آمد و گفت: اي پیغمبر خدا دعا کن خداوند از من راضی شود و
بالهایم را برگرداند. ادریس فرمود: آري، [چنین خواهم کرد]. آنگاه از پروردگار درخواست نمود، و خداوند بالهاي آن فرشته را
بازگرداند و از او راضی شد، سپس آن فرشته به ادریس گفت: آیا حاجتی داري؟ فرمود: آري، دوست دارم مرا به آسمان بالا ببري
تا به ملکالموت نگاه کنم چون با یاد او زندگی ندارم. پس فرشته او را برگرفت و بر بالهاي خود به آسمانها برد تا به آسمان
چهارم رسید که ناگهان دید ملکالموت سر خود را از روي تعجب حرکت میدهد. ادریس بر ملکالموت سلام کرد و به او
گفت: چرا سرت را تکان میدهی؟ گفت: چون خداوند به من امر فرمود که تو را بین آسمان چهارم و پنجم قبض روح کنم؛ گفتم:
پروردگارا، چگونه این کار را انجام دهم و حال آنکه غلظت آسمان چهارم به مقدار پانصد سال راه است و از آسمان چهارم تا
آسمان سوم مقدار پانصد سال راه است و غلظت آسمان سوم نیز پانصد سال است، و هر آسمان و مابین آن به همین ترتیب است،
این چگونه شدنی است!؟ سپس او را بین آسمان چهارم و آسمان پنجم قبض روح نمود. و همین است که خداوند میفرماید: و
4 و .« نامیدند که کتابهاي بسیار درس میگفت « ادریس » رفعناه مکاناً علیّاً؛ و ما او را به جایگاه بلندي رساندیم. و بدین جهت او را
گفته میشود که او در بهشت زنده است، و این قول مروي از ابن عباس است. قائم(ع) را هم روحالقدس بر بال خود گرفت و به
آسمانها برد. در حدیثی که از حکیمه، در باب میلاد آن حضرت آمده است: پس امام حسن عسکري(ع) فرزندش را گرفت، در
حالی که کبوترها بالاي سرش پرواز میکردند، آنگاه امام به یکی از کبوترها بانگ زد که: او را بردار و حفظ کن و هر چهل روز
به ما برگردان. آنگاه شنیدم که حضرت ابومحمد (امام عسکري(ع)) میفرمود: تو را به کسی میسپارم که مادر موسی، فرزندش را
به او سپرد. نرجس گریه کرد. آن حضرت به او فرمود: آرام باش که رضاع جز از پستانهاي تو بر او حرام است و به زودي به تو باز
خواهد گشت، چنانکه موسی به مادرش بازگردانده شد، خداي عزّ و جل میفرماید: فرددناه الی امّه کی تقرّ عینها و لا تحزن. 5
صفحه 16 از 75
سرانجام ما او را به مادرش بازگرداندیم تا دیدهاش روشنی یابد، و غمگین نشود. حکیمه میگوید: عرض کردم: این پرنده چیست؟
است که موکّل به امامان است. آنها را تسدید و توفیق میدهد و به علم تربیت میکند... . 6 حضرت « روح القدس » فرمود: این
ادریس از قومش غایب شد، هنگامی که میخواستند او را بکشند، چنانکه در حدیثی از حضرت باقر(ع) آمده است. قائم(ع) نیز
همینطور، هنگامی که دشمنان میخواستند آن حضرت را بکشند، غایب شد. غیبت ادریس به طول انجامید، به حدي که شیعیان و
پیروان او در سختی و شدت و فشار واقع شدند. قائم(ع) نیز غیبتش طولانی است تا جایی که شیعیانش به منتهاي سختی و فشار و
مشقت واقع شوند. از پیغمبراکرم(ص) روایت شده که فرمودند: پیوسته وضع شما چنین خواهد بود تا اینکه در میان فتنه و جور
سپس خداوند .« الله » : کسی متولد شود که مردم او را نشاسند. سپس زمین پر شود از ظلم و جور به حدّي که هیچکس نتواند بگوید
عزّ و جل مردي از من و از عترت من برانگیزد که او زمین را پر از عدل سازد، همچنان که قبل از او آنرا پر از جور و ستم کرده
« الله » باشند... . 7 و از امیرالمؤمنین(ع) مروي است که فرمودند: البته زمین پر از ظلم و جور میشود. تا جائیکه کسی جز مخفیانه
نگوید. سپس خداوند قومی صالح را میآورد که آن را پر از قسط و عدل نمایند، چنانکه پر شده است از ظلم و جور. وقتی غیبت
ادریس به طول انجامید مردم، بر توبه اتفاق کردند و به سوي خدا برگشتند؛ خداوند متعال هم او را ظاهر ساخت و شدت و بدي را
از آنان دور کرد. قائم نیز همینطور است، که اگر مردم بر توبه اتفاق کنند و تصمیم قطعی بر یاریش داشته باشند، خداي تعالی او را
ظاهر خواهد ساخت. هنگامی که ادریس ظهور کرد، پادشاه ستمگر و مردم براي او تسلیم شدند. قائم نیز چنین است، که هرگاه
ظاهر شود، پادشاهان و امراي جبار و مردم عالم به آن حضرت میگروند و سر فرود میآورند. اگر بخواهید بیش از این بر احوال
ادریس اطلاع یابید به کتابهاي مفصلی مانند کمالالدین و بحارالأنوار و حیات القلوب مراجعه کنید. شباهت به حضرت هود(ع):
است، و نوح(ع) ظهورش را بشارت داد. از امام صادق(ع) نقل شده که فرمودند: هنگامی که وفات نوح نزدیک « عابر » ،( نام هود(ع
شد، شیعیان و پیروان خود را فراخواند و گفت بدانید که پس از من غیبتی خواهد بود که طاغوتها ظاهر میشوند، و البته خداوند
نامیده میشود بر شما فرجی میرساند. او هیبت و سکینه و وقار دارد، و در « هود » عزّوجل به وسیلۀ قیام کنندهاي از فرزندانم که
خلقت و اخلاق شبیه من است، و خداوند هنگام ظهور او دشمنان شما را به وسیلۀ باد، هلاك میکند. پس پیوسته منتظر و مراقب
« هود » بودند، تا اینکه مدت بر آنها طول کشید و دل بیشترشان را قساوت گرفت. سپس خداوند متعال پیغمبرش « هود » ظهور و قیام
را فرستاد، بعداز آنکه نومید شده بودند و بلا و گرفتاري وجودشان را پر کرده بود، و دشمنان، با باد بدون نفع، هلاك شدند، بادي
که خداوند متعال آنرا در قرآن چنین توصیف کرده است: ما تذر من شیءٍ أتت علیه الاّ جعلته کالرّمیم. 8 بر هیچ چیز نوزید مگر
آنکه چون استخوانی پوسیدهاش بر جاي نهاد. سپس غیبت بر او واقع شد تا اینکه صالح(ع) ظاهر گشت. 9 قائم(ع) را نیز با تمام
خصوصیات، پدران بزرگوارش خبر دادهاند و غیبت و ظهورش را بیان فرمودهاند که پارهاي از آنها گذشت. هود(ع)، خداوند
عزّوجل کافرین را به وسیلۀ او هلاك کرد و باد عقیم را بر آنها فرستاد چنانکه خداوند میفرماید: إذ أرسلنا علیهم الرّیح العقیم ما
تذر من شیءٍ اتت علیه الاّ جعلته کالرّمیم. 10 آنگاه که باد عقیم را برآنها فرستادیم، بر هیچ چیز نوزید مگر آنکه چون استخوانی
پوسیدهاش برجاي نهاد. قائم(ع) نیز چنان است که خداوند متعال به وجود او، جمعی از کافران را با باد سیاهی نابود میکند
چنانکه در روایت مفضل گذشت. شباهت به حضرت صالح(ع): صالح(ع) از قومش غایب شد. پس از آنکه به سوي آنها
بازگشت، عدة کثیري او را انکار کردند، چنانکه امام صادق(ع) فرمودند: صالح(ع)، مدتی از قومش غایب شد، روزي که از آنها
غایب شد، میانسال و خوشهیکل و خوشاندام بود؛ ریش انبوه و شکم خفتهاي داشت؛ گونههایش سبک و در میان مردان میان
بالا بود. هنگامیکه به قومش برگشت او را به صورتش نشناختند، و آنها را بر سه طایفه دید: یک طایفه منکر و کافر، و طایفه دیگر
اهل شک و تردید بودند، و طایفه سوم یقین و ایمان داشتند. اول، آن طایفه که اهل شک و تردید بودند را دعوت کرد، و به آنها
گفت: من صالح هستم. آنها او را تکذیب کردند، و دشنام دادند، و راندند، و گفتند: خداوند از تو بیزار است؛ صالح به صورت تو
صفحه 17 از 75
نبود. سپس به نزد منکرین و کافرین آمد، و آنها را دعوت فرمود، ولی از او نپذیرفتند و به بدترین وجهی از او رمیدند. سپس به نزد
طایفۀ سوم آمد و گفت: من صالح هستم. گفتند: نشانهاي بگو که بدانیم تو صالح هستی، چون که ما تردید نداریم که خداوند
تعالی آفریدگار است؛ هرکس را به هر شکل که بخواهد در میآورد، ما در میان خودمان نشانههاي قائم را به یکدیگر اطلاع داده و
بررسی کردهایم تا اینکه هرگاه بیاید براي ما معلوم باشد و صحت آن به وسیلۀ یک خبر آسمانی برما محقق گردد. صالح(ع) فرمود:
من همان صالح هستم که شتر را براي شما برآوردم. گفتند: راستگویی؛ همین مطلب را ما با هم بررسی میکردیم؛ نشانههاي آن
چیست؟ فرمود: یکروز او آب میآشامید و روز دیگر شما. گفتند: ما به خداوند و آنچه تو از جانب او آوردهاي ایمان داریم. اینجا
است که خداوند تبارك و تعالی میفرماید: إنّ صالحاً مرسلّ من ربّه. 11 همانا صالح(ع) از طرف پروردگارش فرستاده شده است. و
اهل یقین و ایمان گفتند: إنّا بما أُرسل به مؤمنون. 12 ما به آنچه که به او رسیده است ایمان داریم. و کسانی که تکبر کردند، که
شک کنندگان باشند، گفتند: إنّا بالّذيء امنتم به کافرون. 13 ما به آنچه که شما به آن ایمان آوردهاید کافر هستیم. راوي گوید: آیا
در آن روز در میان آنها عالمی هم بود، که به صالح آگاه باشد؟ فرمود: خداوند، عادلتر از آن است که زمین را بدون عالمی
بگذارد که مردم را به سوي خداوند رهبري کند. آن مردم تنها هفت روز پس از خروج صالح از میان آنها، در حال حیرت که
امامی را نمیشناختند به سر بردند، که در همان حال هم دین خداي عزوجل را در اختیار داشتند، و با هم متحد بودند، و چون
14 آري قائم(ع) هم مانند صالح خواهد بود. .« صالح(ع) ظاهر شد، پیرامونش جمع شدند، و همانا مَثَل قائم(ع) نیز مَثَلِ صالح است
آنچه بر صالح جاري شده حرف به حرف بر او جاري میشود. با آنکه در سن پیري و پس از عمري طولانی ظهور میکند، به
صورت جوانی کمتر از چهل سال است. مردم نیز بر سه دسته خواهند بود: اهل یقین، شک و انکار. اهل انکار را دعوت میکند، او
را انکار مینمایند، و آنها را میکشد، و اهل یقین از او علامات میخواهند، که به آنها ارائه میدهد، پس با او بیعت میکنند. و در
تمام اینها روایاتی است که بعضی از آنها را پیشتر آوردهایم و بعضی دیگر را بعداً خواهیم آورد. شباهت به حضرت ابراهیم(ع)
ابراهیم(ع) دوران حمل و ولادتش مخفیانه بود. قائم(ع) نیز حمل و ولادتش مخفی بود. ابراهیم(ع) در روز، به قدري رشد میکرد
که دیگران در یک هفته رشد میکنند، و در یک هفته آنقدر رشد میکرد که دیگران در یک ماه رشد میکنند، و در یک ماه به
مقداري که دیگران در یک سال رشد دارند، رشد مینمود چنانکه از امام صادق(ع) روایت شده است . 15 قائم(ع) نیز چنین
بود، چنانکه در خبر حکیمه آمده که گفت: پس از گذشت چهل روز به خانۀ حضرت ابومحمد (امام عسکري(ع)) وارد شدم که
ناگاه مولایمان صاحبالزمان را دیدم که در خانه راه میرود. از او زیباروتر و فصیحتر ندیدم. حضرت ابومحمد(ع) به من فرمود:
این است مولود گرامی نزد خداوند عزّوجل. عرض کردم: اي آقاي من چهل روزه است و من این وضع را در او میبینم! فرمود: اي
عمۀ من، مگر ندانستی که ما گروه اوصیا در یک روز به مقدار یک هفته دیگران و در یک هفته به مقدار یک ماه دیگران و در
یک ماه به مقدار یک سال دیگران رشد میکنیم... . 16 ابراهیم(ع) از مردم عزلت گزید. خداوند عزّوجل به نقل از او فرموده: و
أعتزلکم و ما تدعون من دون الله. 17 از شما و از آن چیزهایی که به جاي خداي یکتا میخوانید کناره میگیرم و پروردگار خود را
میخوانم. قائم(ع) نیز از مردم اعتزال جسته است. ابراهیم دو غیبت داشته است. قائم نیز دو غیبت داشته است. ابراهیم(ع) هنگامی که
در آتش افکنده شد، جبرییل برایش جامهاي از بهشت آورد. قائم(ع) نیز همان جامه را، هنگامی که قیام کند، خواهد پوشید. از امام
صادق(ع) نقل شده است که فرمودند: آیا میدانی جامۀ یوسف چه بود؟ گفتم: نه. فرمود: وقتی براي ابراهیم(ع) آتش افروختند،
جبرییل(ع) یکی از جامههاي بهشتی را آورد و بر او پوشانید، پس با آن جامه، گرمی و سردي به او اثر نمیکرد، و چون هنگام
وفاتش رسید، آنرا در بازومندي قرار داد و بر اسحاق آویخت، و اسحاق هم بعداً آنرا بر یعقوب آویخت، و هنگامی که یوسف
متولد شد یعقوب آنرا بر او آویخت، و این در بازوي او بود تا بر او گذشت آنچه گذشت، پس هنگامی که یوسف آن پیرهن را
در مصر از بازوبند بیرون ساخت، یعقوب بوي آن را شنید، و همین است که خداوند به حکایت از او فرموده: إنّی لأجد ریح یوسف
صفحه 18 از 75
لولا أن تفنّدون. 18 اگر مرا دیوانه نخوانید، بوي یوسف میشنوم. این همان پیرهنی است که از بهشت نازل شده بود. عرض کردم:
فدایت شوم، پس این پیرهن به که میرسد؟ فرمود: به اهل آن و پیراهن، همراه قائم ماست هنگامیکه خروج نماید. سپس فرمود:
هر پیغمبري که علمی یا چیزي را وارث بود، به محمد(ص) رسیده است. 19 میگویم: این خبر با حدیثی که علامه مجلسی(ره) از
نعمانی نقل کرده منافاتی ندارد. حدیث چنین است: به سند خود، از یعقوب بن شعیب، از حضرت ابیعبدالله صادق(ع) که فرمود:
آیا جامۀ قائم را که در آن به پا خیزد به تو نشان دهم؟ عرض کردم: بله، پس آن حضرت جعبهاي را خواست، و آنرا گشود، و از
آن پیراهن کرباسی بیرون آورد، و آنرا باز کرد. دیدم آستین چپش خونآلود بود. سپس فرمود: این همان پیراهن رسول خدا(ص)
است. روزي که دندانهاي جلویش ضربت دید، آنرا پوشیده بود، و حضرت قائم(ع) همین پیراهن را برتن دارد، و قیام میکند. من
آن خون را بوسیده بر صورت نهادم. سپس آن حضرت آنرا تا کرد و برداشت. 20 زیرا که احتمال دارد هریک از این دو پیراهن را
در بعضی اوقات بپوشد، و متحمل است که پیراهن ابراهیم(ع) را با خود داشته، و بر بازویش بسته باشد یا مانند آن، زیرا که در
حدیث اول صراحت ندارد که آن حضرت آنرا پوشیده باشد. ابراهیم(ع)، خانۀ کعبه را بنا کرد و حجرالاسود را در جایش نصب
فرمود. خداوند عزّوجل میفرماید: و إذ یرفع إبراهیم القواعد من البیت و إسمعیل ربّنا تقبّل منّا إنّک أنت السّمیع العلیم. 21 و چون
ابراهیم و اسماعیل پایههاي خانه را بالا بردند، گفتند: اي پروردگار ما!، از ما بپذیر، که تو شنوا و دانا هستی. همچنین از یکی از دو
امام (باقر و صادق(ع)) روایت است که فرمودند: خداوند عزوجل ابراهیم را به ساختن کعبه و اینکه پایههاي آنرا بنا نماید و به
مردم، محل عبادت و مناسکشان را ارائه دهد، امر کرد. پس ابراهیم و اسماعیل خانۀ کعبه را هر روز به مقدار یک ساق میساختند تا
او را ندا کرد که تو نزد من امانتی داري. « ابوقبیس » به جایگاه حجرالاسود رسیدند. حضرت باقر(ع) فرمودند: پس در اینجا کوه
آنگاه حجرالاسود را به ابراهیم داد و آن حضرت آنرا در جاي خودش نصب کرد. 22 قائم(ع) نیز مانند آنرا دارد. از حضرت
صادق(ع) مروي است که فرمودند: هرگاه قائم(ع) بهپاخیزد، مسجدالحرام را منهدم میکند تا بهاساسآنبرساند و مقام ابراهیم را
بهجاییکه درآن بوده بازمیگرداند... . 23 و از ابوالقاسم، جعفر بن محمد بن قولویه مروي است که گفت: در سال سیصد و سی و
هفت به قصد تشرف به حج به بغداد رسیدم. آن سال بنا بود، قرامطه، حجرالاسود را به جایگاهش بازگردانند، و بیشترین کوشش
من براي آن بود که به کسی که حجرالاسود را در جاي خودش نصب میکند دست یابم، زیرا که در کتابها خوانده بودم که
امام زینالعابدین(ع) آنرا در جاي خود ،« حجاج » آنرا جز حجت زمان کسی نمیتواند به جاي خود نصب نماید چنانکه در زمان
قرار داد، ولی به بیماري شدیدي دچار شدم که از آن برخود ترسیدم، و با آن حال نتوانستم به سفر خود ادامه دهم. پس دانستم که
ابنهاشم به مکه سفر میکند. لذا نامهاي نوشتم و آنرا مهر کرده به او سپردم. در آن نامه از مدت عمرم پرسیده بودم که آیا مرگ
من در این بیماري است؟ و به ابن هشام گفتم: سعی من بر این است که این نامه به دست کسی که حجرالاسود را به جاي خودش
نصب میکند برسد؛ من تو را براي اینکار فراخواندم. ابن هشام گوید: وقتی به مکه رسیدم و موقع جايگذاري حجرالاسود
فرارسید، به خدّام حرم پولی دادم که در آن وقت معین، بگذارند جایی باشم که ببینم نصب کنندة آن کیست، آنها را با خود قرار
دادم که ازدحام جمعیت را از من دور کنند. دیدم هرکس خواست حجر را در جایش نصب کند نمیتوانست و حجرالاسود قرار
نمییافت و میافتاد. پس جوانی گندمگون و خوش صورت آمده؛ آنرا گرفت و در جایش قرار داد. آنچنان بند شد که انگار
اصلًا از آنجا کنده نشده بود. فریادهاي مردم به خاطر آن بلند شد، و آن جوان رفت که از درب خارج شود. من از جاي خود
برخاستم و به دنبالش رفتم، مردم را از راست و چپ کنار میزدم تا خیال کردند دیوانهام. مردم براي او راه میگشودند و من چشم
از او برنمیگرفتم تا از مردم جدا شد. من به سرعت میرفتم و او با تأنی و آرامش، و چون به جائی رسید که غیر از من کسی او را
نمیدید، به سمت من برگشت، و فرمود: آنچه با خودداري پیشآور. من نامه را تقدیم کردم. بدون اینکه به آن نگاه کند فرمود: به
او بگو که از این بیماري ترسی بر تو نیست و مرگی که ناچار از آن پس از سیسال میرسد. اشک در چشمم حلقه زد، و
صفحه 19 از 75
نمیتوانستم از جا حرکت کنم. مرا به حال خود گذاشت و رفت. ابوالقاسم میگوید: این جریان را ابن هشام برایم گفت. راوي
میافزاید: پس از سی سال از آن ماجرا ابوالقاسم بیمار شد. پس به امور خود رسیدگی کرد، وصیتنامهاش را نوشت، و جدیت
عجیبی در این کار داشت. به او گفتند: این ترس چیست؟ امیدواریم خداوند به سلامت بر تو منت بگذارد، جواب داد: این همان
سالی است که ترسانیده شدم. و در همان بیماري درگذشت. خداوند رحمتش کند. 24 ابراهیم(ع) را خداوند از آتش نجات داد،
خداي عزّوجل، در کتاب خود میفرماید: قلنا یا نارکونی برداً و سلاماً علی إبراهیم. 25 گفتیم: اي آتش بر ابراهیم سرد و سلامت
باش. قائم(ع) نیز به همین ترتیب خواهد شد. چنانکه از امام صادق(ع) منقول است که فرمودند: هنگامی که قائم(ع) خروج
میکند، شخصی از اصفهان نزد آن حضرت میآید، و معجزة حضرت خلیلالرحمن، ابراهیم(ع) را تقاضا میکند؛ پس آن جناب
دستور میدهد که آتش عظیمی برافروزند و این آیه را میخواند: فسبحان الّذي بیده ملکوت کلّ شیء و إلیه ترجعون. 26 منزه است
آن خدایی که ملکوت هرچیزي به دست اوست و همه به سوي او بازگردانده میشوند. سپس داخل آتش میشود و آنگاه به
سلامت از آن بیرون میآید. آن مرد ملعون این معجزه را انکار میکند و میگوید: این سحر است. پس آن حضرت به آتش دستور
میدهد و او را میگیرد و میسوزاند. و میفرماید: این جزاي کسی است که صاحبالزّمان و حجتالرّحمن را انکار نماید.
ابراهیم(ع) مردم را به سوي خداوند فراخواند. قرآن مجید میگوید: و أذّن و فی النّاس بالحجّ. 27 و مردم را به حج فراخوان تا پیاده
یا سوار بر شتران تکیده، از راههاي دور نزد تو بیایند. و از حضرت امام باقر(ع) است که فرمودند: ابراهیم در میان مردم به حج بانگ
ایها الناس، من، ابراهیم خلیل الله هستم؛ خداوند شما را امر فرمود که حج این خانه را به جاي آورید، پس شما حج به » : زد و گفت
جاي آورید. هرکس به حج میرود تا روز قیامت ابراهیم را اجابت کرده است. 28 قائم(ع) نیز مردم را به سوي خدا دعوت
میکند. پینوشتها?: برگرفته از کتاب مکیال المکارم در فوائد دعا براي امام قائم(ع). 1. علامه محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج
. 4. تفسیر قمی، ج 2، ص 51 . 3. شیخ طبرسی، مجمعالبیان، ج 6، ص 519 . 2. شیخ صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 345 . 53 ، ص 9
.9 . 8. سورة ذاریات ( 51 )، آیۀ 42 . 7. بحارالأنوار، ج 51 ، ص 68 . 6. کمالالدین، ج 2، ص 428 . 5. سورة قصص ( 28 )، آیۀ 13
12 . همان. 13 . سورة . 11 . سورة اعراف ( 7)، آیۀ 75 . 10 . سورة ذاریات ( 51 )، آیات 41 و 42 . کمال الدین، ج 1، ص 135
17 . سورة مریم . 16 . همان، ج 51 ، ص 27 . 15 . بحارالأنوار، ج 12 ، ص 19 . 14 . کمال الدین، ج 1، ص 136 . اعراف( 7)، آیۀ 76
20 . بحارالأنوار، ج 52 ، ص 355 ؛ نعمانی، الغیبۀ، . 19 . کمال الدین، ج 1، ص 142 . 18 . سورة یوسف( 12 )، آیۀ 94 . 19 )، آیۀ 48 )
24 . قطب . 23 . بحارالأنوار، ج 52 ، ص 338 . 22 . علامه بحرانی، البرهان، ج 1، ص 153 . 21 . سورة بقره ( 2)، آیۀ 127 . ص 128
28 . البرهان، . 27 . سورة حج ( 23 )، آیۀ 27 . 26 . سورة یس ( 36 )، آیۀ 83 . 25 . سورة انبیاء ( 21 )، آیۀ 69 . راوندي، الخرائج، باب 13
. ج 1، ص 154 ؛ شیخ کلینی، کافی، ج 4، ص 205
آموزههاي اخلاقی- رفتاري امامان شیعه(ع)- 3
وفاي به عهد محمدتقی عبدوس-محمدمحمدي اشتهاردي اشاره: در مضامین مختلفی از معارف امامت، امامان معصوم(ع) به کشتی
روان در میان امواج بیامان دریا، تشبیه شدهاند که هرکس سوار بر آن شد، نجات یافت و هرکس آن را ترك گفت، غرق گردید؛
آنکه از آنها پیشی گرفت، از مرز دین خارج گردید و آنکه از آنها عقب ماند نابود شد؛ و آنکه دوش به دوش ایشان حرکت
کرد، به آنان پیوست و همراهشان خواهد بود. در سخنان مختلفی از امامان(ع)، پیدایش مأمومان منتظر، مقدمۀ ظهور امام زمان(ع)
معرفی شده است. و بیتردید، اقتداي کامل به صاحبان این مکتب، قبل از شناخت شیوة زندگی فردي و اجتماعی و سیاسی آنان
در زندگانی ائمه اطهار(ع) پرداختیم، در این قسمت به « عزت نفس » ممکن نیست. در قسمت گذشتۀ این نوشتار، به بیان موضوع
که در فارسی به آن پیمان، قول « عهد » در رفتار آن اسوههاي حیات میپردازیم. معنا و اقسام عهد واژة « وفاي به عهد » بررسی آموزة
صفحه 20 از 75
و وعده میگویند، نوعی قرارداد است که بین دو نفر، یا دو گروه، یا چند نفر و چند گروه، یا بین امّت و امام (به عنوان بیعت) بسته
میشود که اگر به طور مشروع و صحیح باشد، حتماً باید به آن پاي بند بود. عهد و پیمان معناي وسیعی دارد و در وهلۀ اول بر دو
قسم است: الف) عهد و پیمان با خدا؛ ب) عهد و پیمان با مردم. عهد و پیمانی که شامل عهدهاي سیاسی، تجاري، اخلاقی، حقوق و
اجتماعی میشود؛ گاهی در سطح وسیع بینالمللی است و گاهی به صورت بیعت است که هم سیاسی است و هم مذهبی، اجتماعی
و حقوقی. گاهی عهد و پیمان در سطح کوچکتر بین دولت و پیمانکاران است و گاهی بسیار کوچک و به صورت عهد و پیمان
بین دو نفر است؛ مانند اینکه با دوستمان عهد میکنیم که در ساعت معیّنی به مکان خاصی برویم. همۀ این موارد، در صورت
مشروعیت آن، زیر پوشش اصل وفاي به عهد قرار میگیرند. وفاي به وعده و عهد و پیمان همچون شیرازهاي است که روابط
اجتماعی، سیاسی و ... را محکم نگه میدارد. متأسفانه این اصل بزرگ، در جامعۀ ما کم رنگ و ضعیف شده، و بسیاري خیلی
ساده و راحت به پیمانشکنی پرداخته، چنین خلاف بزرگی را یک امر عادي تلقّی میکنند؛ غافل از اینکه گناه بزرگی مرتکب
شدهاند. اهمیّت وفاداري به عهد و پیمان با خدا عهد و پیمان با خدا نیز از شاخههاي مهم عهد و پیمان است و مانند نذر، مخالفت با
آن از گناهان بزرگی است و کفّارة آن هم چون کفّارة روزهخوردن در ماه رمضان میباشد. در قرآن، آنان که به عهد خود با خدا
عمل نکردند؛ به عنوان منافق معرّفی شدهاند: فأعقبهم نفاقاً قلوبهم إلی یوم یلقونه بما أخلفوا الله ما وعدوه و بما کانوا یکذبون؛ 1 این
پیمان شکنی، نفاق را در دلهایشان، تا روزي که خدا را ملاقات کنند، برقرار ساخت. این به سبب آن است که از پیمان الهی
تخلّف جستند و دروغ گفتند. دامداري گوسفندهاي خود را کنار درختی برد و خود به بالاي آن رفت. باد شدیدي وزید، او خود را
در خطر بسیار سخت دید. با خدا عهد کرد و گفت: خدایا اگر من به سلامتی از درخت پایین آیم، همۀ گوسفندانم را در راه تو
صدقه میدهم. سپس آرام آرام از شاخههاي بالا به شاخههاي پایین آمد و کمی احساس آرامش کرد، و گفت: خدایا! قیمت
گوسفندها گران است و دلم نمیآید صدقه بدهم. اگر سالم به پایین آیم، پشمهاي آنها را صدقه میدهم. از آنجا به قسمت
پایینتر آمد، بیشتر احساس آرامش کرد و گفت: خدایا! اگر سالم به زمین برسم کشکهاي به دست آمده از آنها را صدقه
میدهم. وقتی که پایین آمد و کاملاً احساس آرامش کرد، گفت: پشم چی؟ کشک چی؟ ولش کن هیچی! و این جمله به عنوان
مثل در تاریخ باقی ماند. خداوند میفرماید: و أوفوا بعهدي أوف بعهدکم و إیاي فارهبون؛ 2 به پیمانی که با من بستهاید وفا کنید، تا
من نیز به پیمان شما وفا کنم، و تنها از من بترسید. اهمیت وفاي به عهد از دیدگاه قرآن در قرآن، در آیات متعددي به وفاي به عهد
تأکید شده است که در اینجا به عنوان نمونه، به ذکر چند آیه اکتفا میشود: 1. قرآن در بیان شمارش نیکی و نیکان میفرماید:
والموفون بعهدهم إذا عاهدوا؛ 3 آنان کسانی هستند که به عهد خود، هنگامی که عهد میبندند وفا میکنند. 2. نیز در قرآن
میخوانیم: یا أیهّا الّذین آمنوا أوفوا بالعقود؛ 4 اي ایمان آورندگان! به قرار دادها و عهدهاي خود وفا کنید. 3. قرآن در وصف
مؤمنان رستگار میفرماید: والذّین هم لأماناتهم و عهدهم راعون؛ 5 آنان امانتها و عهد خود را رعایت میکنند. 4. نیز در قرآن
. میخوانیم: و أوفوا بالعهد إن العهد کان عنه مسئولا؛ 6 و به عهد (خود) وفا کنید، که (در روز قیامت) از عهد، سؤال میشود. 5
خداوند در قرآن حضرت اسماعیل(ع) را به سبب آن که در وفاي به عهد، راستگو و جدي بود ستود و فرمود: إنّه کان صادق الوعد؛
7 همانا اسماعیل در وعدههایش راستگو بود. 6. نیز در قرآن میخوانیم: و لا تکونوا کالّتی نقضت غزلها من بعد قوّة...؛ 8 و همانند
زنی به نام » : آن زن (سبک مغز) نباشید که پشمهاي تابیدة خود را پس از استحکام، باز میکند! امام باقر(ع) در تفسیر این آیه فرمود
ریطه از قبیلۀ بنی تیم که احمق و سبک مغز بود، نخهایی از مو را میتابید و وقتی که به پایان میرسید، تابیدههایش را باز میکرد.
سپس دوباره به تابیدن آنها میپرداخت! خداوند متعال آنان را که عهد شکن هستند، به چنین زن سبک مغزي تشبیه نموده است. از
مجموع این آیات فهمیده میشود که وفاي به عهد در اسلام، اصلی استوار و دستوري محکم و ارزشمند است و سفارش شده است
مسلمانان به آن وفا کنند، چون اگر عهد بشکنند، از صف نیکان و مؤمنان رستگار خارج میشوند. اهمیت وفاي به عهد در گفتار
صفحه 21 از 75
امامان(ع) امامان(ع) با صدها گفتار، پیروان خود را با تأکیدهاي فراوان به وفاي به عهد دعوت کردهاند، و شاید بتوان گفت به کمتر
چیزي مانند رعایت عهد و پیمان، تأکید نمودهاند. در اینجا چند حدیث را در این باره میآوریم: 1. حضرت علی(ع) فرمودند: إن
العهود قلائد فی الأعناق إلی یوم القیامۀ، فمن وصلها وصله الله، و من نقضها خذله الله؛ 9 همانا عهدها و پیمانها، گردنبندهایی در
گردنها هستند تا روز قیامت. کسی که پیوند آنها را نگهدارد (و وفاي به عهد کند) خداوند او را به مقصود میرساند، و کسی که
آن عهدها را بشکند، خداوند او را به خودش وامیگذارد. 2. نیز فرمودهاند: إذا نقضوا العهد سلّط الله علیهم عدوّهم؛ 10 هرگاه مردم،
پیمانشکنی کنند، خداوند دشمنان را بر آنان مسلط کند. 3. رسول اکرم(ص) میفرمایند: لا دین لمن لا عهد له؛ 11 آنکه وفا
ندارد، دین ندارد. 4. امام صادق(ع) فرمودند: عدة المؤمن أخاه نذر لاکفارة له، فمن أخلف فبخلف الله بدأ، و لمقته تعرّض؛ 12
وعدة مؤمن به برادر دینیش همچون نذر است که کفّاره ندارد و کسی که به آن وفا نکند، به مخالفت با وعدة خدا برخاسته و خود
را در معرض غضب خدا قرار داده است. 5. حضرت رضا(ع) فرمودند: إنّا أهل بیت نري مَا وَعَدْنَا علینا دَیْناً کما صنعَ رَسولُالله؛ 13 ما
خاندانی هستیم که وعدههاي خود را، قرضی برگردن خود میبینیم، چنانکه رسول خدا(ص) چنین بود. 6. حضرت زینب(س) در
سرزنش مردم بیوفا و بیعتشکن کوفه، در قسمتی از خطبهاش چنین فرمودند: إنّما مَثَلُکُم کمثل الّتی نقضت غَزْلَها من بعد قوّةٍ
أنکاثا تتّخذون أیْمانکم دخلًا بینکم؛ 14 شما همانند آن زنی هستید که رشتههاي خود را پس از تابیدن باز میکرد، و سوگند و
پیمان خود را وسیلۀ خیانت و فساد قرار میدهید. 7. امام صادق(ع) فرمودند: ثلاثۀٌ لاعذَر لأحدٍ فیها: أداءُ الأمانۀ إلی البرّ و الفاجر، و
الوفاء بالعهد للبرّ و الفاجر، و برُّ الولدین برّین کانا أو فاجرین؛ 15 سه کار است که براي هیچ کس در مورد آن، عذر و بهانه پذیرفته
نخواهد بود: دادن امانت به صاحبش، خواه نیکوکار باشد یا بدکار؛ وفاي به عهد، خواه آن عهد با شخص نیکوکاري باشد یا
شخص بدکاري و نیکی به پدر و مادر، خواه آنان نیکوکار باشند یا بدکار. نمونهها براي تکمیل این بحث، به چند نمونه از سیرة
عملی پیامبر(ص) و امامان(ع) در خصوصِ عهد و پیمان و وفاي به آن اشاره میکنیم: نمونۀ اوّل: عمّار یاسر میگوید: قبل از آنکه
حضرت محمد(ص) به پیامبري برسد، مدّتی گوسفندان مردم مکّه را براي چراندن به دامنۀ کوه و دشت میبرد، من نیز در همان
عصر، چوپان بودم. روزي با آن حضرت عهد کردیم که فرداي آن روز، با هم، گوسفندهایمان را به علفزار بین دو کوه ببریم.
فرداي آن روز من دیر کردم و وقتی که رسیدم دیدم محمد(ص) گوسفندانش را به علفزار رسانده، ولی آنها را از چریدن در آن
علفزار باز میدارد. عرض کردم: چرا گوسفندان را از آن سرزمین باز میداري؟ فرمودند: إنّی کنت واعدْتک فکرهتُ أن أرعی
قبلک؛ 16 من با تو عهد و پیمان بسته بودم که با هم به آن علفزار برویم. دوست نداشتم گوسفندانم را از قبل از رسیدن تو به
چراگاه ببرم. نمونۀ دوم: رسول خدا(ص) همراه مردي بودند، و آن مرد خواست به جایی برود. رسول خدا(ص) کنار سنگی توقّف
آن مرد رفت و نیامد. نور خورشید بالا آمده بود و بهطور مستقیم بر چهرة «. من همینجا هستم تا بیایی » : نمود و به او فرمودند
مبارکش میتابید. اصحاب عرض کردند: اي رسول خدا(ص) از اینجا به سایه بروید. آن حضرت در پاسخ فرمودند: قد وَعَدْتُه إلی
هَهنُا؛ 17 من با او عهد کردهام که همینجا بیاید. نمونۀ سوم: رسول خدا(ص) وعدههایی به مردم داده، ولی بر اثر بروز حوادث
نتوانسته بودند به آنها وفا کنند آن حضرت هنگام رحلت، حضرت علی(ع) را به حضور طلبیدند، و چنین وصیّت کردند: یا أخی!
تقبل وصیّتی و تنجز عدّتی و تقضی عنّی دینی؛ 18 اي برادرم! وصیّتم را بپذیر، و به وعدههایم وفا کن، و قرضهایم را بپرداز.
نمونۀ چهارم: هنگامی که آتش بس تحمیلی بین امام حسن(ع) و معاویه برقرار شد، .« وصیّت را انجام میدهم » : علی(ع) عرض کرد
امام حسن(ع) به این پیمان و قرارداد وفا کردند. امام حسین(ع) نیز تا معاویه زنده بود، به این قرار داد و پیماننامه، احترام گذاشتند و
برخلاف آن رفتار نکردند، با اینکه آن حضرت حدود ده سال بعد از امام حسن(ع) در عصر معاویه میزیستند. عالم بزرگ شیخ
مفید (م 413 ق) مینویسد: امام حسین(ع) پس از شهادت امام حسن(ع)، مردم را، به علّت تقیّه و پیمانی که با معاویه انجام شده بود
به سوي امامت خود دعوت نمیکرد: وألتزم الوفاء بها؛ 19 امام حسین برخود لازم میدانست که به آن پیمان وفا کند. نمونۀ پنجم:
صفحه 22 از 75
امام سجّاد(ع) از شخصی مطالبۀ دههزار درهم قرض کردند، او گفت: در مقابل این پول و قرضی که میدهم، وثیقه (گرو)
آن شخص از چنین .« این نخ پیش تو وثیقه باشد » : میخواهم. امام سجاد(ع) نخی را از عبایشان جدا کردند و به او دادند و فرمودند
وثیقۀ ناچیزي اظهار ناراحتی کرد. امام سجاد(ع) فرمودند: أنا أولی بالوفاء أم حاجب؟ 20 آیا من به عهدي که می کنم با وفاتر هستم
یا حاجب بن زراره؟ او گفت: شما با وفاتر هستی. امام سجاد(ع) فرمودند: با اینکه حاجب بن زراره کافر بود، عهد او با وثیقه نهادن
آن «؟ یک کمان چوبی کم ارزش در برابر صد درهم، پذیرفته شد، آیا عهد من با وثیقه قرار دادن یک نخ از عبایم، وفا نمیشود
شخص قانع شد و دههزار درهم به امام سجاد(ع) قرض داد و یک نخ از عباي آن حضرت را به عنوان وثیقه گرفت و در جعبه
وثیقه را بده تا پولت » : کوچکی نگه داشت. مدّتی بعد وضع مالی امام رونق گرفت، آن حضرت پول طلبکار را نزدش برده، فرمودند
در این صورت مال خود را از من نگیر، آیا مثل من » : او عرض کرد: وثیقه (نخ) را گم کردهام. امام سجاد(ع) فرمودند .« را بدهم
سرانجام وثیقه پیدا شد، امام سجاد(ع) آن را گرفتند و پول طلبکار را پرداختند. در این ماجرا امام «؟ عهد خود را سبک میشمرد
سجاد(ع) در اهمیت وفاي به عهد سخن گفتند، و با این تعابیر، اصل وفاي به عهد را از اصول قطعی در زندگی امامان(ع) معرّفی
کردند: أنا أولی بالوفاء؛ من به وفاي بر عهد و پیمان از دیگران، برتر هستم. أمثلی یستخفُّ بذمّته؛ آیا مثل من، عهد و پیمانش را
سبک میشمرد. ماهنامه موعود شماره 55 پینوشت ?: برگرفته از آموزههاي اخلاقی رفتاري امامان، محمدتقی عبدوس و محمد
محمدي اشتهاردي. 1. توبه( 9) آیۀ 77 . این آیه به دنبال عهدشکنی ثعلبۀ انصاري نازل شد. او با خدا عهد کرد اگر ثروتمند شود
. حقوق واجب آن را بپردازد ولی پس از آنکه داراي گوسفندهاي بسیار شد بخل ورزید و زکات آنها را نداد. 2. بقره ( 2) آیۀ 40
؛ 8. نحل ( 16 ) آیۀ 92 . 7. مریم ( 19 ) آیۀ 54 . 6. اسراء ( 17 ) آیۀ 34 . 5. مؤمنون ( 23 ) آیۀ 8 . 4. مائده ( 5) آیۀ 10 . 3. همان، آیۀ 177
.10 . 9. محمدي ري شهري، میزان الحکمه، ج 7، ص 49 . تفسیر علی بن ابراهیم، ج 1، ص 389 و تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 82
13 . مجلسی، همان، 12 . کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 363 . 11 . همو، همان، ج 75 ، ص 96 . مجلسی، بحارالأنوار، ج 100 ، ص 45
16 . محدث قمی، کحل البصر، ص . 15 . صدوق، خصال، ج 1، ص 66 . 14 . محدث قمی، نفس المهموم، ص 215 . ج 75 ، ص 97
20 . ابن . 19 . مفید، الإرشاد، ص 206 . 18 . همو، همان، ص 176 . 17 . همو، همان، ج 75 ، ص 95 . 103 ؛ بحارالأنوار، ج 75 ، ص 96
شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج 4، ص 131
جهان در بحران- 5
زندگی در دنیاي خسته مارك کلیتون 1 اشاره: شاید در هیچ دوره از دورانهاي بیشماري که کرة خاك در عمر طولانی خود
شاهد آنها بوده، چون عصر ما، جهان اینگونه دستخوش بحرانها و التهابهاي گوناگون و فراگیر نبوده است؛ بحرانهاي
سیاسی، اقتصادي، فرهنگی، اخلاقی، زیستمحیطی و ... . فقط کافی است یکی از روزنامههاي صبح یا عصر را ورق بزنید تا در
صفحات مختلف آن با نمودهاي مختلفی از این بحرانهاي فزاینده روبهرو شوید. جنگ، نبردهاي داخلی، کودتا، نسلکشی، جنایت
علیه بشریت، تروریسم، قاچاق زنان و کودکان، تجارت مواد مخدر، قحطی، گرسنگی، فقر، شکاف طبقاتی، قتل، جنایت، ناامنی،
آدمربایی، شکنجه، روسپیگري، همجنسبازي، سقط جنین، گرم شدن کرة زمین، کمبود منابع آب، خشکسالی، زلزله،
بیماريهاي کشنده و ... سرفصل خبرهایی است که هر روز از گوشه و کنار جهان مخابره میشود. راستی چه اتفاقی افتاده است؟
بشر در چه باتلاق خود ساختهاي گرفتار آمده که هرچه بیشتر دست و پا میزند بیشتر در آن فرو میرود؟ آیا براي این بحرانهاي
فراگیر جهانی میتوان پایانی تصور کرد؟ آیا بشر متمدن خواهد توانست راهی براي برون رفت از این بحران پیدا کند؟ آیا این همه
بحران و التهاب، این همه ظلم و بیعدالتی، این همه فساد و تباهی، اینهمه ... براي بازگشت انسان از راهی که براي اراده جهان در
پیش گرفته کافی نیست؟! آیا وقت آن فرا نرسیده که بشر این فرمودة پروردگار حکیم را مورد توجه قرار دهد که: ظهرالفساد فی
صفحه 23 از 75
البّر و البحر بما کسبت أیدي الناس لیذیقهم بعض الّذي عملوا لعلّهم یرجعون. به سبب آنچه دستهاي مردم فراهم آورده، فساد در
خشکی و دریا نمودار شده است، تا [سزاي] بعضی از آنچه را که کردهاند به آنان بچشاند، باشد که بازگردند. آري، وقت بازگشت
فرا رسیده است. دیگر وقت آن رسیده که بشر با اعتراف به عجز و ناتوانی خود در مهار این بحرانها و اظهار پشیمانی از پشت
که تنها نجاتبخش او از این همه ظلم و فساد و تباهی است سر به آستان پروردگار خویش ساید و ناله سر « ولیّ خدا » کردن به
دهد که: خداوندا! به سبب آنچه دستهاي مردم فراهم آورده، فساد در خشکی و دریا نمودار شده است، پس ولیّ خود و پسر
دختر پیامبرت را که همنام رسول توست بر ما آشکار ساز، تا آنکه همه مظاهر باطل را نابود سازد و حق را ثابت گرداند. در
تقدیم شما خوانندگان عزیز شده، نمادهاي مختلف بحرانهایی که امروز « جهان در بحران » سلسله مقالاتی که تاکنون با عنوان
جهان با آنها دست به گریبان است، مورد بررسی قرار میگیرد تا عمق و گستردگی این بحرانها بیش از پیش روشن شود و عجز و
ناتوانی انسان امروز در مهار آنها افزون از گذشته معلوم گردد. باشد تا از این رهگذر همۀ ما به ضرورت ظهور آخرین حجت براي
پایان دادن به همه این آشفتگیها، سرگردانیها، رنجها و بلاها واقف و فرج آن حضرت را با همۀ وجود از خداوند متعال خواستار
شویم. دیگر شکی وجود ندارد که آدمی بزرگترین مسئول مشکلات و فجایع زیست محیطی در دهههاي اخیر بوده است. بشر
جدید در راستاي تأمین منافع زودگذرش به هر ابزاري متوسل میشود تا به آسودگی و رفاه بیشتر نایل آید و این در حالی است که
هزینههاي غالباً نامحسوس چنین رفتاري بر محیط زیست، کمتر مورد بررسی قرار میگیرد. از همین روست که بشر در حال تجربۀ
زندگی در دنیایی خسته و وارفته است که هر روز بر دامنۀ آن افزوده میشود. در این شماره ابعاد مختلف این بحران را که یکی
در سواحل ناهموار « ماهی روغن » دیگر از مصادیق بحرانهاي آخرالزمان است بررسی میکنیم. قرنها شاهد عبور دستههاي عظیم
نیوزیلند بودیم، اما در سال 1992 بود که صید گستردة این نوع ماهی، به شدت از تعداد آنها کاست و به مشکلات بیشماري براي
ساکنان این مناطق دامن زد. هزاران نفر شغل خود را از دست دادند و مجدداً مبالغ عظیمی صرف اشتغالزایی در این منطقه شد.
سال گذشته، یک ماهوارة هواشناسی، تودة عظیم گرد و غباري را برفراز آفریقا شناسایی نمود که گستردگی آن حدود پنجهزار
مایل بود. اصولاً قطع درختان در شمال آفریقا و نابودي جنگلها، یکی از دلایل تشکیل چنین تودههایی است که از این نواحی
برمیخیزد و با عبور از اقیانوس اطلس، در نواحی ساحلی ایالات متحده فرود میآید و البته مشکلات متعددي را براي آمریکاییان به
همراه دارد که معمولترین آن، گسترش مشکلات تنفسی در بین ساکنان این نواحی است. اگرچه بین این پدیدهها یعنی کاهش
میزان ماهیها و شکلگیري تودههاي گرد و غبار هیچ ارتباطی وجود ندارد، اما همراهی مواردي از این دست در مناطق مختلف،
پیامدهاي گستردهاي بر اکوسیستم داشته که حداقل میزان اینگونه پیامدها در پنجاه سال اخیر، در طول تاریخ حیات بشر بیسابقه
بوده است. افزایش نیاز آدمی به آب، سوخت، غذا، الوار، الیاف و غیره، همه و همه بخشی از گسترش اقتصاد جهانی است که به
مشکلات متعددي در عرصۀ محیط زیست دامن زده است. اگرچه نتایج کوتاه مدت چنین توسعۀ اقتصادياي، افزایش منافع کوتاه
مدت بشر، کاهش گرسنگی و افزایش ثروت بوده است، امّا از سویی دیگر، با نابودي گسترده تنوع حیات در عرصۀ گیتی همراه
امروزه گزارشهاي متعددي بیانگر نابودي » : شده است. کریستن سمپر، مدیر مؤسسۀ موزة ملی تاریخ آمریکا، در این باره میگوید
محیطزیست است و این براي نخستین بار است که میتوانیم بر پایۀ این گزارشها، به رابطۀ رفاه بشري و شرایط اکوسیستم موجود
طبق نظر وي، خشک شدن نواحی شمال آفریقا و شکلگیري چنین تودههایی و نیز خالی شدن آبهاي ساحلی نیوزیلند «. پی ببریم
از ماهیهاي بومی این منطقه، تنها دو نمونه از موارد بیشماري است که بیانگر نابودي شصت درصدي اکوسیستمهاي سراسر
جهان است. امروزه از جمله اکوسیستمهایی که میتوان گسترة نابودياش را با رفاه بشري مرتبط دانست، در این موارد خلاصه
میشود: زمین: از سال 1945 به بعد، شاهد تبدیل زمینهاي بایر به زمینهاي کشاورزي بودهایم، به طوري که روز به روز از حجم
اینگونه زمینها کاسته میشود. امروزه حدود یک چهارم سطح زمین را زمین زراعی فراگرفته است. صخرههاي مرجانی: حدود
صفحه 24 از 75
%20 صخرههاي مرجانی زمین به طور کامل نابود شده است و حدود 20 % دیگر، در دهههاي گذشته در معرض نابودي قرار
گرفتهاند. رودخانهها و دریاچهها: به رغم این واقعیت که میزان آب پشت سدها از سال 1960 تاکنون چهار برابر شده، اما استفاده از
این آبها در عرصۀ کشاورزي، به همین میزان افزوده شده است. مناطق ساحلی: استفادة فزاینده کشاورزان از کودهاي نیتروژنی از
سال 1905 ، مجاري آبها و اکوسیستم سواحل را در سراسر زمین آلوده ساخته است. به علاوه، حدود 35 % باتلاقها در آمریکا، در
راستاي تصفیۀ آب، با خاك یکسان شدهاند. اقیانوسها: افزایش فزایندة صید ماهی در اقیانوسها سبب شده است که میزان ذخیرة
ماهیهاي جهان در مقایسه با پیش از آغاز ماهیگیري صنعتی بهطور متوسط بین 90 تا 99 درصد کاهش یابد. تنها در مورد همین
همواره تصورمان » : صید ماهی، براي نخستین بار، توندي آگاردي، مدیر گروه سیاستگذاري طرحهاي ساحلی آمریکا میگوید
برآن بود که صید فزایندة ماهی و کم شدن میزان آنها، پس از چندي قابل جبران است، اما واقعیت آن است که در بسیاري از
موارد، به واسطۀ وجود برخی مسائل دیگر همچون آلودگی، تخریب زیستگاهها و تغییرات جوّي، دیگر چنین بازگشتی امکانپذیر
به عنوان نمونه، نابودي مرجانها غالباً به واسطۀ تغییر شرایط آبهاي ساحلی است که به مرور زمان آلوده شدهاند. تخریب «. نیست
باتلاقها که به مثابۀ فیلترهاي زیستی عمل میکنند و آلودگیهاي آبهاي سواحل را تصفیه میکنند، نتیجۀ گسترش شهرسازي
بوده است. مضاف بر آنکه در دهههاي اخیر، برمیزان اسکان در سواحل نیز روز به روز افزوده شده است و همین موضوع نیز با
مشکلاتی براي اکوسیستمهاي سواحل همراه بوده است. تنها افزایش میزان جلبکها در برخی مناطق، صرفاً به واسطۀ صید فزایندة
به نقل از: سیاحت Christian Science Monitor : ماهیهایی بوده است که غذاي اصلیشان جلبک است. پینوشتها: منبع
Christian Science» روزنامهنگار آمریکایی عضو هیأت تحریریۀ نشریۀ « Mark Clayton » .1 . غرب، ش 23 ، خرداد 1384
«Monitor
تبلیغات دینی